شمارهٔ ۴۲
صبحدم آن آفتاب مه نقاب
خوش درآمد از در ما بی حجاب
گردش چشمان مست سرخوشش
جام می پیمود ما را بی حساب
آفتاب روی عالم تاب او
ذره خود بیش نبود آفتاب
نرگس شهلاست هر شب سرگردان
دیده تا آن چشم مخمورش بخواب
ماه رخسارش مرا در دیدگان
عکس خورشید است تابیده بر آب
هفت بحر اخضر گردون بود
برسر دریای چشمم یک حباب
گشت تابان در دلم نور علی
آفتابی دیدم اندر ماهتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم آن آفتاب مه نقاب
خوش درآمد از در ما بی حجاب
هوش مصنوعی: صبح زود، آن آفتاب زیبا و درخشان، بدون پوشش و حجاب، به آرامی از در خانه ما وارد شد.
گردش چشمان مست سرخوشش
جام می پیمود ما را بی حساب
هوش مصنوعی: چشمان شاداب و مست او در حال گردش بود و ما را به آرامی به دنیای خوشی و مینوشی میبرد.
آفتاب روی عالم تاب او
ذره خود بیش نبود آفتاب
هوش مصنوعی: خورشید که نورش جهان را روشن میکند، در واقع برای ذرهای از وجودش بیشتر از این نیست.
نرگس شهلاست هر شب سرگردان
دیده تا آن چشم مخمورش بخواب
هوش مصنوعی: نرگس زیبای شهلا هر شب با چشمانش سرگردان است تا آن چشم فریبندهاش به خواب برود.
ماه رخسارش مرا در دیدگان
عکس خورشید است تابیده بر آب
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان او در چشمانم مانند انعکاس خورشید بر روی آب نورانی است.
هفت بحر اخضر گردون بود
برسر دریای چشمم یک حباب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دریاچهای از احساسات و افکار عمیق در درونم وجود دارد که خیلی وسیع و گسترده است، اما در عین حال در این دریای وسیع، تنها یک حباب کوچک به چشم میآید که نماد چیزی سطحی و کماهمیت است.
گشت تابان در دلم نور علی
آفتابی دیدم اندر ماهتاب
هوش مصنوعی: در دل من نوری مانند خورشید درخشید و در روشنایی ماه شب دیدم.