شمارهٔ ۲۰
نسیم گلشن کوی تو صبحدم ما را
شکفت غنچه دل بلبلان شیدا را
چنان بعشق رخت برده ئی دلم از کف
که حسن طلعت یوسف دل زلیخا را
چه ذره پست شود آفتاب عالمتاب
نمائی ار به بلندی جمال زیبا را
کجا زبان بملامت گشائی ار بینی
بنور دیده مجنون جمال لیلا را
دمی بدیده وامق درآو خوش بنشین
گرت هواست که بینی عذار عذرا را
زبان بکام دل اکنون گشاده نور علی
که زنده از سخنش میکند مسیحا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نسیم گلشن کوی تو صبحدم ما را
شکفت غنچه دل بلبلان شیدا را
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که از باغ تو در صبح دم وزید، دل بلبلان عاشق را شاداب و غنچههایشان را شکوفا کرد.
چنان بعشق رخت برده ئی دلم از کف
که حسن طلعت یوسف دل زلیخا را
هوش مصنوعی: دل من از شدت عشق تو به شدت تحت تأثیر قرار گرفته که زیبایی یوسف در دل زلیخا را تحتالشعاع قرار داده است.
چه ذره پست شود آفتاب عالمتاب
نمائی ار به بلندی جمال زیبا را
هوش مصنوعی: اگر چه آفتاب درخشان و بلندمرتبه است، با این حال، آیا میتواند از زیبایی و جلال عظیم خود کم کند یا در مقایسه با آن تضعیف شود؟
کجا زبان بملامت گشائی ار بینی
بنور دیده مجنون جمال لیلا را
هوش مصنوعی: اگر زیبایی لیلا را به چشم خود ببینی، کجا میتوانی به زبان به سرزنش کسی بپردازی؟
دمی بدیده وامق درآو خوش بنشین
گرت هواست که بینی عذار عذرا را
هوش مصنوعی: لحظهای در کنار وامق باش، اگر علاقهمند هستی که چهره زیبا و دلنواز عذرا را ببینی، به آرامی بنشین و تماشا کن.
زبان بکام دل اکنون گشاده نور علی
که زنده از سخنش میکند مسیحا را
هوش مصنوعی: زبان دل اکنون به بیان مشکلات و نیازها باز شده است، چرا که نور علی به واسطه سخنانش، زندگی و شفا به مسیحا میبخشد.