شمارهٔ ۲
ای چراغ ماه تابان هر شب از کوی شما
مشعل خور مشتعل هر صبح از روی شما
گر شما را هست باری سوی دلها روی جان
روی دلها هست از جان روز و شب سوی شما
آتشی کان شعله ور گردیده از طور کلیم
تابشی بود از شرار گرمی خوی شما
سبحه را زنار کرد و خرقه در آتش بسوخت
هرکه دید آن تار زلف و خال هندوی شما
ناف آهوی ختن چون غنچه گشته غرقه خون
نافه ای تا یافته از تار گیسوی شما
گر خریداران خراج عالمی آرند پیش
کی در این سودا فروشم تاری از موی شما
جز بر ابروی شمایم نیست رو زانرو که هست
جلوه گر نور علی از طاق ابروی شما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چراغ ماه تابان هر شب از کوی شما
مشعل خور مشتعل هر صبح از روی شما
هوش مصنوعی: ای نور روشنی که هر شب از طرف کوی شما میتابی، همچون مشعلی در دل خورشید که هر صبح از زیبایی شما روشن میشود.
گر شما را هست باری سوی دلها روی جان
روی دلها هست از جان روز و شب سوی شما
هوش مصنوعی: اگر شما کسی را در دلها جذب کنید، جان شما سبب میشود که دلها به سمت شما بیفتند. از صبح تا شب، همه چیز به سوی شما معطوف میشود.
آتشی کان شعله ور گردیده از طور کلیم
تابشی بود از شرار گرمی خوی شما
هوش مصنوعی: آتشی که از کوه طور به شعله آمده، نوری است که از حرارت وجود شما برمیخیزد.
سبحه را زنار کرد و خرقه در آتش بسوخت
هرکه دید آن تار زلف و خال هندوی شما
هوش مصنوعی: هر کسی که آن تار موی زیبا و لکه مَهی که بر صورت شماست را دید، دلی از دست داد. او حتی ریسمان دعا را به دور انداخت و لباس خود را در آتش سوزاند.
ناف آهوی ختن چون غنچه گشته غرقه خون
نافه ای تا یافته از تار گیسوی شما
هوش مصنوعی: ناف آهوی ختن همچون غنچهای در خون غرق شده است، زیرا بوی خوشی که از تار گیسوی شما برمیخیزد، آن را به این حال درآورده است.
گر خریداران خراج عالمی آرند پیش
کی در این سودا فروشم تاری از موی شما
هوش مصنوعی: اگر خریداران دنیا جمع شوند و پیش من بیایند، در این معامله من هم نمیتوانم حتی تار مویی از شما را بفروشم.
جز بر ابروی شمایم نیست رو زانرو که هست
جلوه گر نور علی از طاق ابروی شما
هوش مصنوعی: تنها زیبایی شماست که توجه من را به خود جلب کرده، چرا که نور علی (علی) از قوس ابروی شما نمایان است.