گنجور

شمارهٔ ۱۲۹

ساقیم باز مجلس آرا شد
در لب لعل باده پیما شد
از رخش تافت در دلم عکسی
دل ز عکس رخش مصفا شد
عشقش آمد در خزانه گشود
نقد گنج خفا هویدا شد
جام گیتی نما بدستم داد
هرچه بود و نبود پیدا شد
گاه خالد شد و گهی سلمی
گاه مجنون شد گاه لیلی شد
حسن خود را ز دیده وامق
ناظر اندر عذار عذرا شد
تافت نور علی ز رخسارش
روشنی بخش چشم بینا شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیم باز مجلس آرا شد
در لب لعل باده پیما شد
هوش مصنوعی: مهمانی دوباره برگزار شده و در کنار لبی که سرخ و مثل لعل است، باده‌نوشی کرده و حال و هوایی خوشی در ایجاد شده است.
از رخش تافت در دلم عکسی
دل ز عکس رخش مصفا شد
هوش مصنوعی: از چهره‌ات نوری به دلم تابید و تصویری زیبا از تو در قلبم نقش بست.
عشقش آمد در خزانه گشود
نقد گنج خفا هویدا شد
هوش مصنوعی: عشق او وارد شد و گنجینه‌ای را که پنهان بود، آشکار کرد.
جام گیتی نما بدستم داد
هرچه بود و نبود پیدا شد
هوش مصنوعی: جام جهانی به من داده شد و همه چیزهایی که وجود داشتند و حتی چیزهایی که نبودند، نمایان شدند.
گاه خالد شد و گهی سلمی
گاه مجنون شد گاه لیلی شد
هوش مصنوعی: گاهی آدمی مانند خالد می‌شود و گاهی مانند سلمی، به دیگر اوقات دیوانه‌ای چون مجنون و یا عاشقی چون لیلی.
حسن خود را ز دیده وامق
ناظر اندر عذار عذرا شد
هوش مصنوعی: زیبایی او باعث شد که وامق به چهره‌ای زیبا و دلربا نگاه کند.
تافت نور علی ز رخسارش
روشنی بخش چشم بینا شد
هوش مصنوعی: نور علی از چهره‌اش به قدری درخشان بود که به چشم بینا روشنی بخشید.