گنجور

شمارهٔ ۱۰۹

تا عکس رخش در دل عشاق عیان شد
برداشت ز رخ پرده و در پرده نهان شد
برخاست ز صحرای عدم گرد معانی
چون بحر وجود ازلی موج فشان شد
از صبح ازل نقش رخ یار بدیدم
تا شام ابد جان بخیالش نگران شد
بی عشق دلی زنده جاوید نماند
چون عشق حیاتست که جان زنده آن شد
گفتی که در آئینه بجز یار توان دید
چندانکه بدیدیم نه این گشت و نه آن شد
میخواست که خود را بنماید بخود آن یار
گه صورت پیر آمد و گه شکل جوان شد
چون نور علی رالب گفتار برآمد
سرتاسر آفاق پر از شور و فغان شد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا عکس رخش در دل عشاق عیان شد
برداشت ز رخ پرده و در پرده نهان شد
هوش مصنوعی: زمانی که تصویر زیبایی او در دل عاشقان آشکار شد، او پرده‌اش را کنار زد و به حالت پنهان بازگشت.
برخاست ز صحرای عدم گرد معانی
چون بحر وجود ازلی موج فشان شد
هوش مصنوعی: از فضای خالی و عدم، مفاهیم و معناها سر برآورده و مانند دریای بی‌پایان وجود ازلی، به تلاطم افتاده‌اند.
از صبح ازل نقش رخ یار بدیدم
تا شام ابد جان بخیالش نگران شد
هوش مصنوعی: از شروع همیشه تا پایان ابد، تصویر چهره محبوب را دیده‌ام و از آن زمان، جانم همیشه به خاطر او نگران و مضطرب است.
بی عشق دلی زنده جاوید نماند
چون عشق حیاتست که جان زنده آن شد
هوش مصنوعی: بدون عشق، قلب زنده و جاویدان باقی نخواهد ماند؛ زیرا عشق همان حیات است که جان را زنده می‌کند.
گفتی که در آئینه بجز یار توان دید
چندانکه بدیدیم نه این گشت و نه آن شد
هوش مصنوعی: گفتی که در آینه تنها دوست را می‌توان دید، اما هرچه دیدیم نه اینگونه بود و نه آنطور.
میخواست که خود را بنماید بخود آن یار
گه صورت پیر آمد و گه شکل جوان شد
هوش مصنوعی: او می‌خواست که خود را به محبوبش نشان دهد، اما وقتی محبوب به سراغش آمد، گاهی به شکل پیر و در زمانی دیگر به صورت جوان ظاهر می‌شد.
چون نور علی رالب گفتار برآمد
سرتاسر آفاق پر از شور و فغان شد
هوش مصنوعی: زمانی که علی (ع) سخن گفت، نور او همه جا را روشن کرد و تمام فضاها پر از هیجان و ناله شد.