بخش ۸ - پاسخ روز یا خورشید به شب
روز گفتش: «چه ترّهات است این؟
سخن حشو بیحیات است این
رای تاریک تو چه رای زند؟
مگر اندر هزیمه نای زند
من جهاندار و من جهانتابم
بر زمین و بر آسمان تابم
هفت اقلیم آسمان دارم
در میان تختگه از آن دارم
تا بود در میان هفت اقلیم
راست از هر سویی سه بخش و دو نیم
بحر و بر، طول و عرض، شیب و فراز
از همه تربیت نگیرم باز
سال تا سال طوف ملک کنم
بیخ و بنیاد جور و ظلم کنم
دارم از راه امر بار خدای
منبر شرع و دار عدل بهپای
همه در امن و زینهار مناند
نیکخواه و سپاسدار مناند
کوه از من کمر گران دارد
از جواهر که در میان دارد
بحر از من کند خزاین پُر
در کنار سحاب ریزم دُر
خاک افسرده را بجوشانم
باغ را سرخ و سبز پوشانم
خود جهان را منم مربی و بس
چه کشم چون شب دراز نفس»
بخش ۷ - پیغام دوم شب برای روز: باز شب داد روز را پیغامبخش ۹ - پیغام سوم شب برای روز یا خورشید: شب دگرباره رفت با سرکار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.