گنجور

بخش ۱۱ - پیغام چهارم شب به خورشید

شب دگر بار گشت آشفته
که: «مرا روز ناسزا گفته»
گفت از روی جِدّ نه از سر لاغ
«کای تبه کرده از فضول دماغ
گرچه عالم نورد و سیّاحی
نور بخشنده همچو مصباحی
من بسی جای‌ها رسیده‌ستم
چیزهای عجیب دیده‌ستم
که تو هرگز بدان رسیده نه‌ای
از کسی نیز هم شنیده نه‌ای
در دماغت چه نخوت است و منی‌؟
که مرا گفته‌ای‌ «‌نه مرد منی‌‌!»
من چنین فرد خرقه پوشی‌ام
با چنین بی‌زبان خموشی‌ام
من جهان پهلوان آفاقم
جفت تو نیستم که من طاقم
من به ده مرد بشکنم دو هزار
یک شبیخون و ده هزار سوار
من بُدم همره تهمتن گُرد
ورنه تنها که ره به توران برد‌؟
رفته اسفندیار رویین‌تن
در پناه سواد لشکر من
همه شب کرده‌ام عسس بر کار
تا نگردد ز خون کس دیار
سرّ مردان‌ِ راز‌دارم من
سَر مردان جان‌سپارم من
زنگیان سیاه‌پوش من‌اند
که یکی‌اند و صدهزار تن‌اند
شب تار از نهیب‌شان هردم
بفسرد در عُروق شیران دم
ننمایند ثابت و سیار
به کسی بی‌حضور من دیدار
مونس بی‌دلان‌ِ بیدارم
همدم عاشقان بی‌یارم
همره شب‌روان راز منم
مشهد عالم نیاز منم
شب معراج و قدر و آدینه
در برات من‌اند دیرینه
روزه‌داران که تشنهٔ زارند
چشم در راه شام من دارند
می‌رود روز و باز می‌خندد
دهن روزه‌دار می‌بندد
تشنه از تفّ آفتاب تموز
وز شفق در شک اوفتاده هنوز
من چو خود را نمودم از سر بام
بر عقب در رسید لشگر شام
بانگ الله اکبر آوردند
گره از نای روزه وا کردند
آش‌های لذیذ پیش آرند
بیش هر ساعتی ز پیش آرند
در قدح آب‌های سرد چو زنگ
بر طبق میوه‌های رنگارنگ
از وجود من اهتزاز کنند
در عیش و نشاط باز کنند
بانگ کوس سحر چو برخیزد
هرکس از جفت خویش بگریزد
جمله از هیبت و حرارت نور
گشته بی‌توش و تاب و قوّه و زور
برجهند از میان جامۀ خواب
درشوند از خطر به خانه چو آب
دست حاجت بر آسمان گیرند
مهر اسرار بر زبان گیرند
روز غمّاز روزه‌داران است
نه که او را همیشه کار آن است‌!»

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب دگر بار گشت آشفته
که: «مرا روز ناسزا گفته»
هوش مصنوعی: شب دوباره برگشت و در حالتی آشفته گفت: «دیروز به من بد گفتند.»
گفت از روی جِدّ نه از سر لاغ
«کای تبه کرده از فضول دماغ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی با جدیت و بدون شوخی صحبت می‌کند و به کسی که بی‌فکری کرده و کارش را خراب کرده، هشدار می‌دهد. او قصد دارد به او بفهماند که به دلیل رفتارهای ناپسندش، وضعیت بدی پیدا کرده است.
گرچه عالم نورد و سیّاحی
نور بخشنده همچو مصباحی
هوش مصنوعی: هرچند که جهان پر از دانش و جستجوگرانی است که مانند یک چراغ روشنگر عمل می‌کنند.
من بسی جای‌ها رسیده‌ستم
چیزهای عجیب دیده‌ستم
هوش مصنوعی: من در جاهای زیادی سفر کرده‌ام و چیزهای عجیب و غریبی را مشاهده کرده‌ام.
که تو هرگز بدان رسیده نه‌ای
از کسی نیز هم شنیده نه‌ای
هوش مصنوعی: تو هرگز به آنچه که در اینجا به آن اشاره می‌شود نرسیده‌ای و از هیچ‌کس هم چیزی درباره‌اش نشنیده‌ای.
در دماغت چه نخوت است و منی‌؟
که مرا گفته‌ای‌ «‌نه مرد منی‌‌!»
هوش مصنوعی: در بینی تو چه قدر تکبر وجود دارد که به من گفته‌ای «تو مرد نیستی!»
من چنین فرد خرقه پوشی‌ام
با چنین بی‌زبان خموشی‌ام
هوش مصنوعی: من انسانی هستم که لباس درویشی بر تن دارم و در عین حال در سکوت و بی‌زبانی به سر می‌برم.
من جهان پهلوان آفاقم
جفت تو نیستم که من طاقم
هوش مصنوعی: من قهرمان بزرگ جهان هستم و به هیچ وجه با تو هم‌تایم نیستم، زیرا من به تنهایی قوی‌تر از ما هستم.
من به ده مرد بشکنم دو هزار
یک شبیخون و ده هزار سوار
هوش مصنوعی: من می‌توانم به ده نفر ضربه بزنم و یا دو هزار نفر را در یک شب غافلگیر کنم و همچنین ده هزار سوار را تحت کنترل داشته باشم.
من بُدم همره تهمتن گُرد
ورنه تنها که ره به توران برد‌؟
هوش مصنوعی: من همراه تهمتن، پهلوان بزرگ بودم، وگرنه آیا کسی می‌توانست به تنهایی به سرزمین توران برود؟
رفته اسفندیار رویین‌تن
در پناه سواد لشکر من
هوش مصنوعی: اسفندیار، جنگجوی قدرتمند و ناگسستنی، در سایه و محافظت از نیروی سپاه من حرکت می‌کند.
همه شب کرده‌ام عسس بر کار
تا نگردد ز خون کس دیار
هوش مصنوعی: من هر شب مراقب بوده‌ام تا کاری کنم که خون کسی به زمین ریخته نشود و دیار امن بماند.
سرّ مردان‌ِ راز‌دارم من
سَر مردان جان‌سپارم من
هوش مصنوعی: من راز و رمزهای مردان اسرارآفرین را می‌دانم و به وفاداری و جان‌فشانی آنها احترام می‌گذارم.
زنگیان سیاه‌پوش من‌اند
که یکی‌اند و صدهزار تن‌اند
هوش مصنوعی: مردم سیاه‌پوش اطراف من مانند زنگی هستند که در ظاهر تنها یک نفر به نظر می‌رسند، اما در باطن مثل صد هزار نفر حضور دارند.
شب تار از نهیب‌شان هردم
بفسرد در عُروق شیران دم
هوش مصنوعی: در شب تار، هر بار که صدای آن‌ها شنیده می‌شود، قدرت و شجاعت شیران تضعیف می‌شود.
ننمایند ثابت و سیار
به کسی بی‌حضور من دیدار
هوش مصنوعی: هیچ یک از ثابت یا متحرک‌ها نمی‌توانند بدون حضور من به کسی نشانی دهند یا دیداری را انجام دهند.
مونس بی‌دلان‌ِ بیدارم
همدم عاشقان بی‌یارم
هوش مصنوعی: دوست و همدمی برای دل‌های بیدار و آگاهم، اما برای عاشقانی که یار ندارند، همراهی نمی‌باشم.
همره شب‌روان راز منم
مشهد عالم نیاز منم
هوش مصنوعی: من در کنار شب‌گردان، رازهایم را در مشهد زندگی بیان می‌کنم و به آن نیاز دارم.
شب معراج و قدر و آدینه
در برات من‌اند دیرینه
هوش مصنوعی: شب‌های معراج، قدر و روز جمعه همیشه برای من اهمیت زیادی دارند و هر کدام از آن‌ها یادآور خاطرات و لحظات ارزشمندی هستند.
روزه‌داران که تشنهٔ زارند
چشم در راه شام من دارند
هوش مصنوعی: افرادی که روزه گرفته‌اند و تشنه هستند، منتظرند که غروب شود تا افطار کنند.
می‌رود روز و باز می‌خندد
دهن روزه‌دار می‌بندد
هوش مصنوعی: روزها می‌گذرد و دوباره به سراغ کسانی می‌آید که روزه‌دارند و با خنده به آنها نگاه می‌کند، اما آن‌ها دهان خود را بسته‌اند.
تشنه از تفّ آفتاب تموز
وز شفق در شک اوفتاده هنوز
هوش مصنوعی: تشنگی از گرمای شدید تابستان و نشانه‌های غروب همچنان روی دلش سنگینی می‌کند.
من چو خود را نمودم از سر بام
بر عقب در رسید لشگر شام
هوش مصنوعی: من وقتی خودم را از بالای بام نشان دادم، لشکری از شام به عقب در رسید.
بانگ الله اکبر آوردند
گره از نای روزه وا کردند
هوش مصنوعی: صدای الله اکبر به گوش رسید و روزه‌داران افطار کردند.
آش‌های لذیذ پیش آرند
بیش هر ساعتی ز پیش آرند
هوش مصنوعی: هر لحظه برای ما غذاهای خوشمزه‌ای می‌آورند.
در قدح آب‌های سرد چو زنگ
بر طبق میوه‌های رنگارنگ
هوش مصنوعی: در ظرف، آب‌های سرد به‌سان زنگ بر روی میوه‌های رنگارنگ نشسته است.
از وجود من اهتزاز کنند
در عیش و نشاط باز کنند
هوش مصنوعی: از وجود من شادی و شوق به وجود آورند و خوشحالی را افزایش دهند.
بانگ کوس سحر چو برخیزد
هرکس از جفت خویش بگریزد
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل صبحگاهی به گوش می‌رسد، هر کس از همراه خود فاصله می‌گیرد و به سوی خود می‌آید.
جمله از هیبت و حرارت نور
گشته بی‌توش و تاب و قوّه و زور
هوش مصنوعی: همه‌چیز به خاطر تأثیر و شدت نور، بدون هیچ نیرنگ و قدرتی، از زیبایی و جلوه افتاده است.
برجهند از میان جامۀ خواب
درشوند از خطر به خانه چو آب
هوش مصنوعی: در خوابگاه به ناگهان بیدار می‌شوند و از خطرات به داخل خانه می‌روند، مانند آب که به سرعت جریان پیدا می‌کند.
دست حاجت بر آسمان گیرند
مهر اسرار بر زبان گیرند
هوش مصنوعی: خواست خود را با دعا به آسمان برسانند و رازهای پنهان را با کلام خود بیان کنند.
روز غمّاز روزه‌داران است
نه که او را همیشه کار آن است‌!»
هوش مصنوعی: این روز، روزی است که تنها برای روزه‌داران مناسب است و نه برای کسانی که همیشه سرشان به کارهای دیگر مشغول است.