گنجور

شمارهٔ ۱۰۰

می ده که ز جانم رمقی بیش نماند
صبرم ز دل مصلحت اندیش نماند
حیض همه روزه داشت زان شد مستور
وز دختر رز هیچ که عذر پیش نماند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می ده که ز جانم رمقی بیش نماند
صبرم ز دل مصلحت اندیش نماند
هوش مصنوعی: به من می‌نوشان که دیگر از جانم چیزی باقی نمانده است. صبر من نیز از دل حکمت‌اندیشی باقی نمانده است.
حیض همه روزه داشت زان شد مستور
وز دختر رز هیچ که عذر پیش نماند
هوش مصنوعی: هر روز حائض بود و به همین خاطر نتوانست خود را نمایان کند و از دختر گلی هیچ چیز مانع پیشرفت او نشد.