شمارهٔ ۸۷۶
در انتظار وصال تو عمر می گذرانم
قرار عهد بر این بود و من هنوز برآنم
چه روزگار به سر برگذشت و عمر به سر شد
که من ز دست تو بر سرزنان و جامه درانم
تو فارغ از من و من از پی قدوم وصولت
دو دیده بر سر ره مانده هم چو منتظرانم
اگر چه در نظر صورتم به شکل نیایی
ولی به چشم ملاقات معنوی نگرانم
{در متن چاپی افتادگی دارد} با رقیب کوی تو گفتم
اگر به لطف نمی خوانیم به قهر مرانم
جواب داد که این جا مگرد بیش و حذر کن
که من ملازم این در به دفع کژ نظرانم
محیط عشق و به گرداب درفتاده چه کوشم
دگر زمانه نه ممکن که افکند به کرانم
ز بس که بر سر سودا کشیده می کنم اقداح
سبک شدند دماغ و دل از شراب گرانم
بهشت نقد نزاری تویی و بس که مذکِّر
به حور نسیه نیارد فریفت چون دگرانم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در انتظار وصال تو عمر می گذرانم
قرار عهد بر این بود و من هنوز برآنم
هوش مصنوعی: من در انتظار دیدار تو روزها را سپری میکنم. قرار ما بر این بود که به هم برسیم و من هنوز بر سر آن عهد هستم.
چه روزگار به سر برگذشت و عمر به سر شد
که من ز دست تو بر سرزنان و جامه درانم
هوش مصنوعی: چه روزگار سختی را پشت سر گذاشتم و عمرم به پایان رسید، در حالی که من به خاطر تو به شدت در حال زحمت و ناراحتی هستم و در آتش عشق تو دچار مصیبت شدهام.
تو فارغ از من و من از پی قدوم وصولت
دو دیده بر سر ره مانده هم چو منتظرانم
هوش مصنوعی: تو بیخبر از منی و من در پی رسیدن به تو هستم، دو چشمم در انتظار تو به راه مانده است، مانند دیگر منتظران.
اگر چه در نظر صورتم به شکل نیایی
ولی به چشم ملاقات معنوی نگرانم
هوش مصنوعی: هرچند که در ظاهر، شکل و حالت خاصی نداری، اما در دیدار معنوی، به تو بسیار فکر میکنم و نگران حال تو هستم.
{در متن چاپی افتادگی دارد} با رقیب کوی تو گفتم
اگر به لطف نمی خوانیم به قهر مرانم
هوش مصنوعی: با رقیب تو در کوی تو صحبت کردم و گفتم که اگر به محبت نمیخوانی، لااقل به خاطر قهر و غضب هم که شده، من را نرانید.
جواب داد که این جا مگرد بیش و حذر کن
که من ملازم این در به دفع کژ نظرانم
هوش مصنوعی: او گفت که در این جا زیاد سؤال نکن و مراقب باش، زیرا من به این کار مشغول هستم که از دیدگاههای نادرست و اشتباه جلوگیری کنم.
محیط عشق و به گرداب درفتاده چه کوشم
دگر زمانه نه ممکن که افکند به کرانم
هوش مصنوعی: در دنیای عشق غرق شدهام و چه تلاشی که در این شرایط پیچیده انجام دهم. زمانه دیگر امکان نجات و رهایی مرا به ساحل ندارد.
ز بس که بر سر سودا کشیده می کنم اقداح
سبک شدند دماغ و دل از شراب گرانم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به شدت به خیال و آرزوهایم مشغول هستم، نوشیدنیهای سنگین باعث شده تا ذهن و احساسم سبک و بیوزن بشود.
بهشت نقد نزاری تویی و بس که مذکِّر
به حور نسیه نیارد فریفت چون دگرانم
هوش مصنوعی: بهشت واقعی تو هستی و هیچ چیز دیگری نمیتواند به من یادآوری کند که حورهای بهشتی که در وعده هستند، چقدر فریبندهاند. من به هیچ چیز جز تو دل نمیسپارم.

حکیم نزاری