گنجور

شمارهٔ ۸۷۵

اگر عشق تو شد در خون جانم
قضا از خویشتن چون بگذرانم
نداری مستیِ من هوشیاری
که از مبدای فطرت هم چنانم
گرو بندم که هر عاقل که زلفت
ببیند در نشورد من بمانم
ز دستم برنمی خیزد نثاری
ندانم تا چه در پایت فشانم
دلم آویزشی دارد به زلفت
غمت آمیزشی دارد به جانم
طمع دارم زمین بوسی دگر بار
اگر مهلت دهد دورِ زمانم
امیدم باز میدارد خیالت
بکوشم هم مگر ضایع نمانم
زمانه گرچه هم توسن رکاب است
مگر بر بخت گرداند عنانم
دلم آبی کند هر روز در گِل
وزین پس سر نخواهم شست دانم
بدان می آردم غیرت که نارد
دگر نام نزاری بر زبانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر عشق تو شد در خون جانم
قضا از خویشتن چون بگذرانم
هوش مصنوعی: اگر عشق تو در جانم به شدت جاری شود، قضا و قدر را به دست خودم می‌گذارم و از خودم می‌گذرم.
نداری مستیِ من هوشیاری
که از مبدای فطرت هم چنانم
هوش مصنوعی: تو در حالت هوشیاری به من مستی نمی‌دهی، ولی من هنوز از فطرت و ذات خودم بی‌خبر نیستم.
گرو بندم که هر عاقل که زلفت
ببیند در نشورد من بمانم
هوش مصنوعی: اگر هر انسانی که زیبایی زلفت را ببیند، به حال خود نرسد، من هم در این وضعیت باقی می‌مانم.
ز دستم برنمی خیزد نثاری
ندانم تا چه در پایت فشانم
هوش مصنوعی: من از دستم برنمی‌آید که چیزی تقدیم کنم، نمی‌دانم تا چه اندازه باید برای تو نثار کنم.
دلم آویزشی دارد به زلفت
غمت آمیزشی دارد به جانم
هوش مصنوعی: دل من به زلفت تعلق و وابستگی دارد و غم تو به جانم اثر گذاشته است.
طمع دارم زمین بوسی دگر بار
اگر مهلت دهد دورِ زمانم
هوش مصنوعی: می‌خواهم دوباره تو را به زمین بوسم، اگر زمان به من اجازه دهد.
امیدم باز میدارد خیالت
بکوشم هم مگر ضایع نمانم
هوش مصنوعی: امید من باعث می‌شود که دیگر به فکر نروم و تلاش کنم تا از دست نروم.
زمانه گرچه هم توسن رکاب است
مگر بر بخت گرداند عنانم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دنیا مانند اسبی است که بر روی آن نشسته‌ایم و در حال حرکت است، اما من نمی‌توانم سرنوشتم را خودم کنترل کنم.
دلم آبی کند هر روز در گِل
وزین پس سر نخواهم شست دانم
هوش مصنوعی: هر روز که در گِل و خاک فرو می‌روم، دلم رنگ آبی می‌گیرد و دیگر نخواهم شست، چرا که می‌دانم در این حالت هم زندگی می‌کنم.
بدان می آردم غیرت که نارد
دگر نام نزاری بر زبانم
هوش مصنوعی: بدان که غیرت من اینقدر قوی است که دیگر هیچ نامی جز "نظاری" بر زبانم نمی‌آید.