گنجور

شمارهٔ ۸۷۳

چو باز کرد سر درج پرگهر چشمم
هزار چشمه روان میشود ز هر چشمم
ز تفّ سینه بسوزد دم صبا نفسم
ز ابر دیده بپوشد ره نظر چشمم
ز بس ستاره که شب در کنار می ریزد
گمان برم که سپهر آمده ست در چشمم
شود چو بحر کنارم ز گریه مالامال
چنان که موج زند آب دیده بر چشمم
زهاب دیده ز یک چشم می رود بیرون
زلال مشربه ی جان از آن دگر چشمم
حیات مردمک دیده را چو ضعفی داشت
غذاش کرد ز پالوده ی جگر چشمم
کند به تیر مژه دفع خواب هر ساعت
به خیره بر سر آب افکند سپر چشمم
حیا نمی کند از روی خلق و معذور است
چنین که خیره شده ست از جمال خور چشمم
مرصعّات مگر زاده ی دو چشم من است
از آن همیشه بمانده ست در گهر چشمم
رقیب گفت نزاری سرت نمی باید
نظر به روی نکو می کند مگر چشمم؟
نظر ز غمزه ی ترکانه برنخواهم داشت
اگر کنند به گزلک ز سر به در چشمم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو باز کرد سر درج پرگهر چشمم
هزار چشمه روان میشود ز هر چشمم
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه گرانبهای من را به روی خود می‌گشاید، از هر یک از چشمانم، هزاران چشمه آب زلال و جاری می‌شود.
ز تفّ سینه بسوزد دم صبا نفسم
ز ابر دیده بپوشد ره نظر چشمم
هوش مصنوعی: سینه‌ام از شدت حرارت می‌سوزد و نفس‌های نسیم صبا، شعله‌ور است. اشکم مانند ابرها آبرویم را می‌پوشاند و مانع دیدن چشمانم می‌شود.
ز بس ستاره که شب در کنار می ریزد
گمان برم که سپهر آمده ست در چشمم
هوش مصنوعی: به دلیل تعداد بالای ستاره‌هایی که در شب در کنار هم می‌درخشند، احساس می‌کنم که آسمان به چشمانم آمده است.
شود چو بحر کنارم ز گریه مالامال
چنان که موج زند آب دیده بر چشمم
هوش مصنوعی: وقتی که اشک‌هایم به حدی زیاد می‌شود که مثل دریا پر می‌شود، گویی که آب چشمم همچون موج‌هایی بر روی گونه‌هایم قرار می‌گیرد.
زهاب دیده ز یک چشم می رود بیرون
زلال مشربه ی جان از آن دگر چشمم
هوش مصنوعی: چشمی از من اشک می‌ریزد و از آن سو، چشمی دیگر، روح و زندگی‌ام را نوشیدنی می‌دهد.
حیات مردمک دیده را چو ضعفی داشت
غذاش کرد ز پالوده ی جگر چشمم
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر ناتوانی زندگی برایش غذایی از گوشت دل فراهم کرد.
کند به تیر مژه دفع خواب هر ساعت
به خیره بر سر آب افکند سپر چشمم
هوش مصنوعی: با تیر مژه‌اش خواب را دور می‌کند و هر لحظه با نگاهش بر روی آب حفاظتی برای چشمانم می‌سازد.
حیا نمی کند از روی خلق و معذور است
چنین که خیره شده ست از جمال خور چشمم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص به خاطر زیبایی و جذابیتی که در چهره معشوقه‌اش می‌بیند، به طور ناخودآگاه خیره شده و در این حالت، حیا از او دور شده است. این وضعیت به‌نوعی قابل توجیه و معذور به نظر می‌رسد، زیرا جذابیت معشوق چنان قوی است که او را به این حال دچار کرده.
مرصعّات مگر زاده ی دو چشم من است
از آن همیشه بمانده ست در گهر چشمم
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که زیبایی‌ها و نکات درخشان، همچون جواهراتی ارزشمند، تنها از چشمان من برمی‌خیزند و همواره در چشم‌های من باقی مانده‌اند. در واقع، شاعر به قدرت دید و درک زیبایی اشاره می‌کند که از درون خود او شکل می‌گیرد.
رقیب گفت نزاری سرت نمی باید
نظر به روی نکو می کند مگر چشمم؟
هوش مصنوعی: رقیب گفت: «نزاری، تو نباید به زیبایی‌ها نگاه کنی، مگر اینکه چشمت به زشتی‌ها بیفتد؟»
نظر ز غمزه ی ترکانه برنخواهم داشت
اگر کنند به گزلک ز سر به در چشمم
هوش مصنوعی: نگاه من به زیبایی‌های جذاب و دل‌فریب ترک‌ها نخواهد بود، حتی اگر با حرکات ناز و زیبایی خاصی، دل من را به درد بیاورند و به یاد آن‌ها بیفکنند.