شمارهٔ ۸۷۱
نکرد با سر زلف تو هیچ کار دلم
ببرد در طلب وصل روزگار دلم
بر آتش است درونم چو کوره ی حداد
چگونه بر سر آتش کند قرار دلم
در انتظار خلاصی ز تنگنای وجود
به گردِ سینه برآید هزار بار دلم
چنان که مادر مشفق عزیز فرزندی
غمت به مهر گرفته ست در کنار دلم
چو نیست منزلش اندر خورِ نزول غمت
بود ز روی خیال تو شرم سار دلم
کدام دل، ز کجا دل، که راست دل، کو دل
که از دو دیده برون کردی ای نگار دلم
چو قطره قطره برون شد ز دیده چون گویم
ز من مکابره بر بوده ای بیار دلم
گر اختیار دل از دست پیش ازین رفته ست
کنون ز دست بشد هم چو اختیار دلم
چنان مکن که به حسرت فرو شود جانم
که بس به درد فرو شد به انتظار دلم
چه سود اگرچه بگویی بسی ز بعد وفات
که از وفات نزاری بسوخت زار دلم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکرد با سر زلف تو هیچ کار دلم
ببرد در طلب وصل روزگار دلم
هوش مصنوعی: دل من هیچ کاری با موهای تو نکرد، بلکه تمام تلاشش در آرزوی وصالت گذشت.
بر آتش است درونم چو کوره ی حداد
چگونه بر سر آتش کند قرار دلم
هوش مصنوعی: من درونم همچون کورهای داغ و پرآتش است، چطور میتوانم در چنین حالتی آرامش داشته باشم؟
در انتظار خلاصی ز تنگنای وجود
به گردِ سینه برآید هزار بار دلم
هوش مصنوعی: دل من بارها و بارها از تنگی و محدودیتهایی که در زندگیام دارم، شکایت میکند و در آرزوی آزادی و رهایی است.
چنان که مادر مشفق عزیز فرزندی
غمت به مهر گرفته ست در کنار دلم
هوش مصنوعی: مثل مادری مهربان که فرزندش را با عشق در آغوش گرفته است، غم تو هم در کنار دلم قرار دارد.
چو نیست منزلش اندر خورِ نزول غمت
بود ز روی خیال تو شرم سار دلم
هوش مصنوعی: وقتی که جایی برای آرامش و نزول احساسات من نیست، غم تو به خاطر خیال تو، دل مرا شرمنده و نگران میکند.
کدام دل، ز کجا دل، که راست دل، کو دل
که از دو دیده برون کردی ای نگار دلم
هوش مصنوعی: کدام دل است که از کجاست، دل درست کجاست؟ کجا است دل که تو، ای عزیز قلبم، از دو چشمانم بیرون آمدهای؟
چو قطره قطره برون شد ز دیده چون گویم
ز من مکابره بر بوده ای بیار دلم
هوش مصنوعی: وقتی اشکهایم به آرامی از چشمانم میریزد، چگونه میتوانم بگویم که در دل من مکابره (نبرد) وجود داشته است؟ بیا و این احساس را به دل من بیاور.
گر اختیار دل از دست پیش ازین رفته ست
کنون ز دست بشد هم چو اختیار دلم
هوش مصنوعی: اگر کنترل دل را پیشتر از دست دادهام، حالا هم که از دستم رفت، مانند همان کنترلی است که بر دلم داشتم.
چنان مکن که به حسرت فرو شود جانم
که بس به درد فرو شد به انتظار دلم
هوش مصنوعی: این طور رفتار نکن که جانم از حسرت در عذاب باشد، چرا که دلم قبلاً به خاطر انتظار خیلی رنج کشیده است.
چه سود اگرچه بگویی بسی ز بعد وفات
که از وفات نزاری بسوخت زار دلم
هوش مصنوعی: چه فایده دارد اگر بعد از مرگ بگویی که به خاطر وفات نزار دل من بسیار ناراحت و سوخته است؟
حاشیه ها
1403/05/31 12:07
ر.غ
ز من مکابره بر بوده ای بیار دلم
با سلام لطفا درست کنید بربودهای
حکیم نزاری