شمارهٔ ۸۶۹
ای امیدم به تو نومید مکن از خویشم
ناشکیبم ز تو بردار حجاب از پیشم
آرزومندی و بی صبری و مشتاقی و غم
کم نمی گردد و هر دم به تو مایل بیشم
روی شیرین نفسی بی مگسی نادیده
می زنم زار چو فرهاد سری بر تیشم
سر و جان جمله فدای قدمت خواهم کرد
بیش از این دست رِسَم نیست که بس درویشم
مکن از خویش ملولم سر خود کی دارم
هم ز بیگانه ملالم زد و هم از خویشم
به رقیبان که رسانند ز نزاری خبری
که مکوشید به آزار دل بی خویشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای امیدم به تو نومید مکن از خویشم
ناشکیبم ز تو بردار حجاب از پیشم
هوش مصنوعی: ای امید من، لطفاً مرا ناامید نکن. من نمیتوانم از عشق و احساساتم نسبت به تو بگذرم، پس حجاب و موانع را از جلوی چشمانم بردار.
آرزومندی و بی صبری و مشتاقی و غم
کم نمی گردد و هر دم به تو مایل بیشم
هوش مصنوعی: آرزوها و بیصبری و شوق و غم من هرگز کم نمیشود و هر لحظه بیشتر به تو گرایش پیدا میکنم.
روی شیرین نفسی بی مگسی نادیده
می زنم زار چو فرهاد سری بر تیشم
هوش مصنوعی: من به یاد sweetness و زیبایی یک نفر، بدون اینکه حتی یک زنبور در اطرافم باشد، بینهایت عاشق و دلتنگ هستم، مثل فرهاد که خود را با تیشه به کوه میزند تا به محبوبش برسد.
سر و جان جمله فدای قدمت خواهم کرد
بیش از این دست رِسَم نیست که بس درویشم
هوش مصنوعی: جان و دل را فدای تو میکنم و بیشتر از این نمیتوانم انتظار داشته باشم، زیرا من تنها یک درویش هستم.
مکن از خویش ملولم سر خود کی دارم
هم ز بیگانه ملالم زد و هم از خویشم
هوش مصنوعی: از خودم خسته و ناراحت نیستم، زیرا که از بیگانگان هم دلآزردهام و هم از خودم.
به رقیبان که رسانند ز نزاری خبری
که مکوشید به آزار دل بی خویشم
هوش مصنوعی: رقیبانم خبری از ناز و نزار من به دیگران نرسانند، زیرا که در دل خود به خاطر درد و رنجی که میکشم، نمیخواهم به آنان آزار برسانم.

حکیم نزاری