گنجور

شمارهٔ ۸۶۶

نه روی و رهی که با تو باشم
نه سیم و زری که بر تو پاشم
اعجوبه ی روزگار ماییم
من خود به تعجبات فاشم
باشد که به هیچ وجه آیا
شایسته ی خدمت تو باشم؟
رد کرده ی جمله ی جهانم
آیا ز کدام خیل تاشم؟
ای مدعیان کجاست جایی
الا در دوست پس کجاشم؟
تا پخته شوم هنوز اینجا
در آتش امتحان چو داشم
معزول ز وحدت معادم
مشغول به کثرت معاشم
اسلام چو خاص خویش کرده
در کفر رهی دهند کاشم!
طیّان نی ام ار چه هرزه گویم
آزر نی ام ار چه بت تراشم
یعنی که چو خامه ی نزاری
گه گه ورقی همی تراشم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه روی و رهی که با تو باشم
نه سیم و زری که بر تو پاشم
هوش مصنوعی: نه زیبایی و نه راهی برای بودن با تو دارم، نه طلا و نقره‌ای که برای تو خرج کنم.
اعجوبه ی روزگار ماییم
من خود به تعجبات فاشم
هوش مصنوعی: ما خود از شگفتی‌های زمانه‌ایم و به همین خاطر تعجب همگان را برانگیخته‌ایم.
باشد که به هیچ وجه آیا
شایسته ی خدمت تو باشم؟
هوش مصنوعی: آیا من هیچ وقت شایسته‌ی خدمت به تو خواهم بود؟
رد کرده ی جمله ی جهانم
آیا ز کدام خیل تاشم؟
هوش مصنوعی: آیا من که از همه چیز دنیا جدا شده‌ام، از کدام دسته یا گروه باید زخم بخورم؟
ای مدعیان کجاست جایی
الا در دوست پس کجاشم؟
هوش مصنوعی: ای مدعیان، کجا می‌توانم جایی پیدا کنم جز در دوستی؟ پس اصلاً دیگر کجا بروم؟
تا پخته شوم هنوز اینجا
در آتش امتحان چو داشم
هوش مصنوعی: من هنوز در حال آزمون و چالش هستم تا به کمال برسم، مانند چیزی که در آتش پخته می‌شود.
معزول ز وحدت معادم
مشغول به کثرت معاشم
هوش مصنوعی: دور از یگانگی و اتحاد، به دل مشغولی‌های زندگی و چیزهای متعدد مشغولم.
اسلام چو خاص خویش کرده
در کفر رهی دهند کاشم!
هوش مصنوعی: اگر اسلام خاص خودش را در کفر قرار دهد، پس کاش که راهی برای رهایی فراهم کند!
طیّان نی ام ار چه هرزه گویم
آزر نی ام ار چه بت تراشم
هوش مصنوعی: من چون نی هستم، هرچه بگویم، بیهوده نیست؛ من از خاک نیامده‌ام که چیزی را به هدر بزنم، بلکه مانند هنرمندی هستم که مجسمه‌ای خلق می‌کنم.
یعنی که چو خامه ی نزاری
گه گه ورقی همی تراشم
هوش مصنوعی: من همچون قلمی هستم که گاه گاهی صفحه‌ای جدید می‌نویسم و می‌تراشم.