گنجور

شمارهٔ ۸۵۸

به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
چو شه به تخت و چو لشکر به خانه می نازم
کجاست خانه برافکنده ای که غرفه ی چشم
به رویِ او شود از هر که در جهان بازم
ز پوست رگ ‌رگم ار برکشد به ناحق دوست
چو خانه خانه ی چنگش به لطف بنوازم
دمی چو مُهره ی مِهرم به خانه نیست قرار
چو ماه از پیِ خورشید خانه پردازم
به شش جهات در آوازه ی من است و هنوز
برون نمی رود از کنجِ خانه آوازم
منم که خانهی بازیِ عشق دانم نیک
به بازی ای که کنم خانه ها بر اندازم
حدیث همچو نزاری به رمز می گویم
غریب نیست که فرزندِ خانهی رازم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
هوش مصنوعی: من در برابر تیرهای ملامت و انتقادها از خودم دفاع نمی‌کنم. به ظاهر به نظر می‌رسد که در این بازی عشق شکست می‌خورم، اما واقعیت چیز دیگری است.
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
هوش مصنوعی: هر سازه‌ای که بسازم، به جز خانه‌ای که خودم می‌خواهم، در برابر هر بی‌اهمیتی، همچون سیلی که باعث ویرانی می‌شود، هیچ ارزشی ندارد.
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
چو شه به تخت و چو لشکر به خانه می نازم
هوش مصنوعی: خانه‌ی ابرو و پیشانی مانند یک پادشاه و لشکری هستند که زیبایی و جلوه‌ای خاص دارند و من به این زیبایی‌ها می‌نازم و افتخار می‌کنم.
کجاست خانه برافکنده ای که غرفه ی چشم
به رویِ او شود از هر که در جهان بازم
هوش مصنوعی: خانه کجاست که وقتی کسی به آن نگاه کند، چشمش به زیبایی‌های آن روشن شود و به خاطر وجود آن دلشاد گردد؟
ز پوست رگ ‌رگم ار برکشد به ناحق دوست
چو خانه خانه ی چنگش به لطف بنوازم
هوش مصنوعی: اگر دوستم به ناحق از من برآشفت و به من آسیب زد، من همچنان با محبت و نرمی با او رفتار می‌کنم، همان‌طور که خانه‌ام را با نواختن خوش و ملایم پر می‌کنم.
دمی چو مُهره ی مِهرم به خانه نیست قرار
چو ماه از پیِ خورشید خانه پردازم
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که محبوبم در کنارم نیست، آرامشی در خانه وجود ندارد. مانند ماه که در پی خورشید است، من هم تلاش می‌کنم تا آرامش و زیبایی را به خانه برگردانم.
به شش جهات در آوازه ی من است و هنوز
برون نمی رود از کنجِ خانه آوازم
هوش مصنوعی: آواز من در همه جا پیچیده است، اما هنوز هم از گوشه‌ی خانه‌ام بیرون نمی‌رود.
منم که خانهی بازیِ عشق دانم نیک
به بازی ای که کنم خانه ها بر اندازم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که به خوبی می‌دانم در بازی عشق چه می‌گذرد و به هر بازی که در این راستا انجام دهم، می‌توانم خانه‌ها را تخریب کنم.
حدیث همچو نزاری به رمز می گویم
غریب نیست که فرزندِ خانهی رازم
هوش مصنوعی: به طرز رمزآلودی صحبت می‌کنم، مثل «نزاری»؛ این مساله غریب نیست چون فرزند خانواده‌ی اسرار من هست.