گنجور

شمارهٔ ۸۵۰

منم که برنکنم از آستان یار سرم
اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم
به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم
به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم
بر آستان درش سر نهاده پندارم
که آفتاب گرفته ست در کنار سرم
نگاه نرگس مستش به کیست آه دریغ
که چون بنفشه فروشد درین خمار سرم
چو بر حریر نی ام در کنار گل خفته
دریغ نیست که بالین کند ز خار سرم
به اختیار بدادم ز دست دامن دل
ولی ز دست ندادم به اختیار سرم
گذشت عمرم و عمری گذشت تا مانده ست
برون ز غرفه ی امید ز انتظار سرم
سر عزیز چرا می دهم به دست فنا
نه آخر از در یار است یادگار سرم
نزاری ام نه به زاری چو غافلان دگر
که پای مال کند خوابِ روزگار سرم
اگر چه بی سر و پایم فرو نمی آید
به چار بالش ارکان افتخار سرم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم که برنکنم از آستان یار سرم
اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم
هوش مصنوعی: من کسی هستم که حتی اگر به سختی بر زمین بیفتم و به من آسیب برسد، هرگز از درگاه محبوبم دور نخواهم شد.
به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم
به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم
هوش مصنوعی: اگر او به دیدگانم بیفتد، چرا از زیر پاهایش به زیر نروم؟ حتی اگر هزار سر داشته باشم، حاضر هستم آنها را فدای او کنم.
بر آستان درش سر نهاده پندارم
که آفتاب گرفته ست در کنار سرم
هوش مصنوعی: در آستان در او نشسته‌ام و فکر می‌کنم که انگار آفتاب در کنارم غروب کرده است.
نگاه نرگس مستش به کیست آه دریغ
که چون بنفشه فروشد درین خمار سرم
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و مست او به سوی چه کسی است؟ افسوس که او مانند بنفشه در این حال گیجی و مستی‌اش خود را به بهایی ناچیز می‌فروشد.
چو بر حریر نی ام در کنار گل خفته
دریغ نیست که بالین کند ز خار سرم
هوش مصنوعی: وقتی بر روی پارچه نرم و لطیف در کنار گل آرامیده‌ام، هیچ اشکالی ندارد که سرم را بر روی خار بگذارم.
به اختیار بدادم ز دست دامن دل
ولی ز دست ندادم به اختیار سرم
هوش مصنوعی: من دل را با اختیار خود واگذار کردم، اما سرم را هرگز به دست دیگری ندادم.
گذشت عمرم و عمری گذشت تا مانده ست
برون ز غرفه ی امید ز انتظار سرم
هوش مصنوعی: عمر من سپری شد و زمان زیادی گذشت، اما هنوز از دنیای امید و انتظار خارج نشده‌ام.
سر عزیز چرا می دهم به دست فنا
نه آخر از در یار است یادگار سرم
هوش مصنوعی: چرا سر عزیزم را به دست فنا می‌سپارم؟ در حالی که یادگار من از محبوبم در این دنیا باقی‌ست.
نزاری ام نه به زاری چو غافلان دگر
که پای مال کند خوابِ روزگار سرم
هوش مصنوعی: من مانند دیگران نیستم که بی‌خبر از خواب غفلت روزگار به زاری و زحمت بیفتم؛ بلکه هوشیار و آگاه هستم و زیر فشار مشکلات نمی‌روم.
اگر چه بی سر و پایم فرو نمی آید
به چار بالش ارکان افتخار سرم
هوش مصنوعی: اگرچه وضعیت خوبی ندارم و به نظر دیگران ناتوان می‌آیم، اما هنوز هم مغرور و افتخارآفرین هستم.