گنجور

شمارهٔ ۸۴۹

یاد باد آن شب که در بیت الحرم
خلوتی کردیم با یاران به هم
باده می خوردیم و طبلک می زدیم
ز اوّل شب تا به وقت صبح دم
دولتی بگذشت بر ما کان چنان
دولتی نگذشت بر پرویز و جم
کردم این معنی سوال از عقل دوش
با دلی پر نفرت و طبعی دژم
گفتم آن بیداری ای بد گفت لا
گفتمش خوابی بد آن گفتا نعم
گفتم آیا باز بینم خویش را
در میان آن همه حور و صنم
گفت اگر بینی نبینی جز به خواب
ماجرا کوته کن ای کوته قدم
قصه یی دارم که گر وصفش کنم
از بیانش در خروش آید قلم
گر شبی دیگر به روز آرد چنان
با وجود آرد نزاری از عدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد باد آن شب که در بیت الحرم
خلوتی کردیم با یاران به هم
هوش مصنوعی: به یاد آن شبی که در کنار کعبه با دوستانم لحظاتی خصوصی و صمیمی داشتیم.
باده می خوردیم و طبلک می زدیم
ز اوّل شب تا به وقت صبح دم
هوش مصنوعی: ما در حال نوشیدن شراب و نواختن طبلک بودیم، از ابتدای شب تا بامداد.
دولتی بگذشت بر ما کان چنان
دولتی نگذشت بر پرویز و جم
هوش مصنوعی: یک زمانی دولتی بر ما حاکم بود که هیچ‌گاه دولتی به عظمت آن بر پرویز و جم نیز نگذشته است.
کردم این معنی سوال از عقل دوش
با دلی پر نفرت و طبعی دژم
هوش مصنوعی: من دیروز از عقل درباره این موضوع سوال کردم، در حالی که دلم پر از کینه و حال و هوایم ناخوش بود.
گفتم آن بیداری ای بد گفت لا
گفتمش خوابی بد آن گفتا نعم
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به دیگری می‌گوید که به او بیدار است و آن شخص پاسخ می‌دهد که او خواب را نمی‌پسندد. بعد از آن، شخص اولیه به او می‌گوید که خواب بدی دارد و او با تایید می‌گوید که همینطور است.
گفتم آیا باز بینم خویش را
در میان آن همه حور و صنم
هوش مصنوعی: از خودم پرسیدم آیا دوباره می‌توانم خودم را در میان آن همه زیبایی و معصومیت ببینم؟
گفت اگر بینی نبینی جز به خواب
ماجرا کوته کن ای کوته قدم
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی حقیقت را ببینی، باید آن را با خواب و خیال خود درآمیزی، و از واقعیت دور نشوی. پس، ای فردی که افق دیدت محدود است، سعی کن داستان‌ها و تجربیاتت را مختصر کنی.
قصه یی دارم که گر وصفش کنم
از بیانش در خروش آید قلم
هوش مصنوعی: من قصه‌ای دارم که اگر بخواهم آن را توصیف کنم، خود قلم از شدت حزن و هیجان به صدا در می‌آید.
گر شبی دیگر به روز آرد چنان
با وجود آرد نزاری از عدم
هوش مصنوعی: اگر شبی دیگر طلوع کند و دوباره وجودی را به همراه بیاورد، آن وقت ناامیدی و عدم به همراه او خواهد بود.