گنجور

شمارهٔ ۸۴۷

آخر ای راحت جان جور تو تا چند برم
وز پی وصل تو خوناب جگر چند خورم
چند بر آتش هجران خودم خواهی سوخت
چاره ای کن که گذشت آب فراقت ز سرم
دست من گیر که در پای فراقم کشتی
به ازین بود به اشفاق تو جانا نظرم
در زبان همه مرد و زن شهر افتادم
تا شد از جرعه ی جام تو لب خشک ترم
گر چه هستم همه شب با تو برابر به خیال
روز روز از شرف وصل تو محروم ترم
پای ازین گل که فرو رفت نیاید بر سر
چشم ازان روی که دیدست نبندد دگرم
همه شب بر سر کوی تو زمین می بوسم
از رقیبان تو گر نیست مجال گذرم
در همه عالمم از کوی تو خوشتر جا نیست
جز بدان عالم ازین کوی نباشد سفرم
جان و دل معتکف کوی تواند ار بروم
این سفر نیست که یک هفته گر آیی به برم
گر ز چشمم بروی نقش تو از دل نرود
بل که منظور توی گر به جهان می نگرم
تو به کلی مکن از یاد نزاری فرموش
که مرا تا نفسی هست به فکر تو درم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر ای راحت جان جور تو تا چند برم
وز پی وصل تو خوناب جگر چند خورم
هوش مصنوعی: ای راحت جان من، تا کی باید این همه سختی و تحمل کنم؟ تا کی باید به خاطر رسیدن به تو عذاب بکشم و رنج دل را بر خود هموار کنم؟
چند بر آتش هجران خودم خواهی سوخت
چاره ای کن که گذشت آب فراقت ز سرم
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو چندین بار بر آتش این جدایی می‌سوزم. راهی پیدا کن، زیرا زمان زیادی از دوری‌ات گذشته و نمی‌توانم بیشتر تحمل کنم.
دست من گیر که در پای فراقم کشتی
به ازین بود به اشفاق تو جانا نظرم
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر، زیرا در دست ظلمت جدایی، دیگر از این وضعیت طاقت‌فرسا، نجاتی نیست. ای محبوب، تنها به چشم تو امید دارم.
در زبان همه مرد و زن شهر افتادم
تا شد از جرعه ی جام تو لب خشک ترم
هوش مصنوعی: در محافل و گفتگوهای مردم شهر، نام من به زبان‌ها افتاده است و این به خاطر آن است که از یک جرعه از نوشیدنی تو، حس دلتنگی و تشنگی بیشتری را تجربه کرده‌ام.
گر چه هستم همه شب با تو برابر به خیال
روز روز از شرف وصل تو محروم ترم
هوش مصنوعی: با اینکه شب‌ها همیشه در کنار تو هستم و به تو فکر می‌کنم، اما در طول روز از لذت وصالت بیشتر محرومم.
پای ازین گل که فرو رفت نیاید بر سر
چشم ازان روی که دیدست نبندد دگرم
هوش مصنوعی: اگر پایم به این گل برود، دیگر نمی‌توانم آن را بر سر چشم بگذارم. از آن چهره‌ای که دیده‌ام، دیگر نمی‌توانم چشم بپوشم.
همه شب بر سر کوی تو زمین می بوسم
از رقیبان تو گر نیست مجال گذرم
هوش مصنوعی: هر شب در کنار کوی تو زانو می‌زنم و زمین را بوسه می‌زنم، حتی اگر بقیه رقیبان تو اجازه ندهند که از کنار تو بگذرم.
در همه عالمم از کوی تو خوشتر جا نیست
جز بدان عالم ازین کوی نباشد سفرم
هوش مصنوعی: در تمام دنیا، هیچ مکانی برایم دلپذیرتر از کوی تو نیست و جز در این مکان، سفر من به هیچ جا معنایی ندارد.
جان و دل معتکف کوی تواند ار بروم
این سفر نیست که یک هفته گر آیی به برم
هوش مصنوعی: اگرچه می‌خواهم به زیارت آنجا بروم، اما آیا می‌توانم جان و دل خود را در کوی آن محبوب جاودانه نگه‌دارم؟ این سفر نیست که اگر یک هفته هم بیایی، می‌توانی به آغوش من برگردی.
گر ز چشمم بروی نقش تو از دل نرود
بل که منظور توی گر به جهان می نگرم
هوش مصنوعی: اگر چشمانم از تو دور شود، اما محبت و یاد تو هرگز از دل نمی‌رود. حتی وقتی به جهان نگاه می‌کنم، همواره تو را در ذهن دارم و تو را می‌بینم.
تو به کلی مکن از یاد نزاری فرموش
که مرا تا نفسی هست به فکر تو درم
هوش مصنوعی: فراموش نکن که همیشه در فکر تو هستم و هرگز تو را از یاد نخواهم برد.