شمارهٔ ۸۳۸
اگر وصال میسّر شود دگر بارم
فراق بیش فریبم دهد نپندارم
ز بس که خیلِ خیالت عذاب می دارد
هزار جهد کنم تا شبی به روز آرم
چو ژاله بر ورقِ سرخ گل شقایقِ اشک
ز ابرِ دیدۀ پرخون چنان فرو بارم
که موج تا به گریبان برآید از دامن
گر آستین زرهِ سیلِ دیده بردارم
چو با خیالش هم خانه می توانم بود
رقیب گو به سرِ کویِ دوست مگذارم
نمی رود نفسی چشم هاش از چشمم
که بر ستارۀ بام است چشم بیدارم
فغان ز دستِ ملامت گرانِ نا هموار
که سر ز خجلتِ این در کشیده هم وارم
مگیر مدّتِ هجران نزاریا ز حیات
که من عذابِ الیم از حیات نشمارم
اگر قضایِ فراقم امان نخواهد داد
گواه باش که من زین حیات بیزارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر وصال میسّر شود دگر بارم
فراق بیش فریبم دهد نپندارم
هوش مصنوعی: اگر روزی دوباره به وصال محبوب برسم، دیگر فراق و جدایی مرا فریب نخواهد داد و فکر نمیکنم که دوباره برگردم به آن حال.
ز بس که خیلِ خیالت عذاب می دارد
هزار جهد کنم تا شبی به روز آرم
هوش مصنوعی: بهخاطر آنکه فکر و خیال تو بر من فشار میآورد، هر چقدر تلاش میکنم، نمیتوانم شب را به روز تبدیل کنم.
چو ژاله بر ورقِ سرخ گل شقایقِ اشک
ز ابرِ دیدۀ پرخون چنان فرو بارم
هوش مصنوعی: مثل قطرات باران که بر روی برگهای سرخ گل شقایق مینشیند، من نیز از دیدگان گریانم اشکهایم را مانند باران بر زمین میریزم.
که موج تا به گریبان برآید از دامن
گر آستین زرهِ سیلِ دیده بردارم
هوش مصنوعی: اگر از دامن آستین زرهای را بردارم، موجی به گریبان میرسد و به اوج خواهد آمد.
چو با خیالش هم خانه می توانم بود
رقیب گو به سرِ کویِ دوست مگذارم
هوش مصنوعی: وقتی میتوانم با خیال او زندگی کنم، رقبا را به یاد میآورم که در کوی دوست حاضر نمیشوم.
نمی رود نفسی چشم هاش از چشمم
که بر ستارۀ بام است چشم بیدارم
هوش مصنوعی: چشمهایم همواره به چشمهای تو خیره است و مانند ستارهای که در آسمان شب میدرخشد، پرنور و باهوش است.
فغان ز دستِ ملامت گرانِ نا هموار
که سر ز خجلتِ این در کشیده هم وارم
هوش مصنوعی: آه از کسانی که با قضاوتهای ناعادلانه و نامناسبشان به من آسیب میزنند، در حالی که من به خاطر شرم و خجالت از این وضعیت در خود فرو رفتهام.
مگیر مدّتِ هجران نزاریا ز حیات
که من عذابِ الیم از حیات نشمارم
هوش مصنوعی: مدت زمان فراق را از زندگیات کم نکن، زیرا من رنج عمیق و دردناک این جدایی را از زندگیام نمیشمارم.
اگر قضایِ فراقم امان نخواهد داد
گواه باش که من زین حیات بیزارم
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت ما را از هم جدا کند، بدان که من از این زندگی بیزارم.