شمارهٔ ۸۳۴
اندر دو کون جانا بی تو طرب ندیدم
دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم
من بر دریچۀ دل بس گوشِ جان نهادم
بی حد سخن شنیدم امّا دو لب ندیدم
ای ساقیِ گزیده مانندت این دو دیده
اند عجبم نیابد ، اندر عرب ندیدم
گویند سوزِ آتش باشد نصیب کافر
محروق از آتش تو جز بولهب ندیدم
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت
جز لطفِ بی حدِ تو او را سبب ندیدم
هم شمس و هم قمر تو هم نور و هم بصر تو
ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم
هیهات ای نزاری فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بجستی در تو ادب ندیدم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندر دو کون جانا بی تو طرب ندیدم
دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم
هوش مصنوعی: در دو جهان، عزیزم، بی تو هیچ شادیای ندیدم. چیزهای شگفتانگیز زیادی را دیدم، اما هیچ چیز عجیبتر از تو ندیدم.
من بر دریچۀ دل بس گوشِ جان نهادم
بی حد سخن شنیدم امّا دو لب ندیدم
هوش مصنوعی: من با تمام وجودم به دل خود توجه کردم و با دقت به سخنان زیادی گوش سپردم، اما هیچ زبانی برای صحبت کردن نیافتم.
ای ساقیِ گزیده مانندت این دو دیده
اند عجبم نیابد ، اندر عرب ندیدم
هوش مصنوعی: ای ساقی، نگاه این دو چشم من به تو مانند تو بینظیر است. هیچ جای عرب نمیتوانم کسی را ببینم که به زیبایی و خوبی تو باشد.
گویند سوزِ آتش باشد نصیب کافر
محروق از آتش تو جز بولهب ندیدم
هوش مصنوعی: میگویند که کافر در آتش سوزش میکشد، اما من از آتش تو جز اندکی دود ندیدم.
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت
جز لطفِ بی حدِ تو او را سبب ندیدم
هوش مصنوعی: ناگهان بر من رحمت فرستادی و من جز لطف بیکران تو، چیزی دیگر برای این نعمت ندیدم.
هم شمس و هم قمر تو هم نور و هم بصر تو
ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم
هوش مصنوعی: تو همان خورشید و ماهی، هم نور هستی و هم دیدهام. ای مادر، من هیچ نسبتی جز تو ندیدم.
هیهات ای نزاری فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بجستی در تو ادب ندیدم
هوش مصنوعی: ای نزاری، از فضل و ادب دست بردار، چون من در تو نشانی از ادب ندیدم و به همین خاطر تو نتوانستهای به آن دسترسی پیدا کنی.
حاشیه ها
1402/03/23 16:05
یاشیل
در غزلیات شمس هم آمده است.

حکیم نزاری