گنجور

شمارهٔ ۸۳۲

باز رسیدم جمالِ دوست بدیدم
وز لبِ شیرینِ او به کام رسیدم
در عرصاتِ شبِ فراق معیّن
روزِ قیامت هزار بار بدیدم
باز نیارم به صد هزار زبان گفت
آن چه من از جورِ روزگار کشیدم
تا همه روها کنم به روی دل آرام
گوشۀ عزلت ز کاینات گزیدم
گر بگذارد زمانه مدّتِ باقی
کنجی و یاری نشست و جامِ نبیدم
قامتِ او دیدم و قامتِ خود را
در همه آفاق صور عشق دمیدم
باز نگویم که بر زبان نتوان راند
آن چه به گوشِ مکاشفات شنیدم
عاقبتم چون نسیجِ جند ره دادند
بر خود اگرچه چو کرمِ پیله تنیدم
بالغِ دردم که در مشیمۀ فطرت
شیر ز پستان بدوِ کون مکیدم
ماءِ معین بود چون ز چشمۀ حیوان
بالله اگر بشنی وگرنه شمیدم
بیش نگویم ز نام و ننگِ نزاری
عاقبت از نام و ننگِ او برهیدم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز رسیدم جمالِ دوست بدیدم
وز لبِ شیرینِ او به کام رسیدم
هوش مصنوعی: من دوباره به دیدار روی دوست رسیدم و از لب‌های شیرین او لذت بردم.
در عرصاتِ شبِ فراق معیّن
روزِ قیامت هزار بار بدیدم
هوش مصنوعی: در شب تاریک جدایی، بارها و بارها روز قیامت را مشاهده کردم.
باز نیارم به صد هزار زبان گفت
آن چه من از جورِ روزگار کشیدم
هوش مصنوعی: هرگز نتوانم با هزار زبان بیان کنم که چه سختی‌هایی را از بدی‌های زندگی تحمل کرده‌ام.
تا همه روها کنم به روی دل آرام
گوشۀ عزلت ز کاینات گزیدم
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم تمام مسیرها را به سوی دل آرامم باز کنم، تصمیم گرفتم که از دنیای خارج کناره بگیرم و در گوشه‌ای خلوت بمانم.
گر بگذارد زمانه مدّتِ باقی
کنجی و یاری نشست و جامِ نبیدم
هوش مصنوعی: اگر زمان اجازه دهد که در گوشه‌ای بمانم و با یارم بنشینم و از شراب لذت ببرم.
قامتِ او دیدم و قامتِ خود را
در همه آفاق صور عشق دمیدم
هوش مصنوعی: وقتی قامت او را دیدم، احساس کردم که خودم را هم در تمام جهان، در زیبایی و جذابیت عشق تجلی دادم.
باز نگویم که بر زبان نتوان راند
آن چه به گوشِ مکاشفات شنیدم
هوش مصنوعی: نمی‌توانم آنچه را که در جان و دل شنیدم به زبان بیاورم.
عاقبتم چون نسیجِ جند ره دادند
بر خود اگرچه چو کرمِ پیله تنیدم
هوش مصنوعی: سرانجام من مانند بافته‌ای از جنس نخی است که به خودم هدیه دادند، هرچند که مانند کرم پیله تنیده شدم.
بالغِ دردم که در مشیمۀ فطرت
شیر ز پستان بدوِ کون مکیدم
هوش مصنوعی: من به طور طبیعی و در پیوند با فطرت خود، از ابتدا درد و رنج را مانند شیری که از پستان میمونه می‌نوشیدم.
ماءِ معین بود چون ز چشمۀ حیوان
بالله اگر بشنی وگرنه شمیدم
هوش مصنوعی: آب زلال و خالصی است که از چشمه‌ای حیوانی می‌جوشد. اگر به خداوند گوش کنی، آن را درک خواهی کرد، وگرنه فقط خودم می‌بینم و می‌فهمم.
بیش نگویم ز نام و ننگِ نزاری
عاقبت از نام و ننگِ او برهیدم
هوش مصنوعی: دیگر از رسوایی و افتخار نزاری صحبت نمی‌کنم، چرا که در نهایت از خود نام و ننگ او رها شدم.

حاشیه ها

1397/12/13 09:03
محمدامین

سلام و درود
بسیار لذت بردم و برای تفسیر و ترجمه سوره کهف از آن بهره بردم.