شمارهٔ ۸۲۹
شبانه دوش که تنها به کنج خود بودم
ز هولِ صاعقه و بانگِ رعد نغنودم
ز بی دلی وز بی طاقتی بترسیدم
ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم
ز ممکنات نبد یارِ دستِ من جز جام
ز کاینات جز آوازِ رعد نشنودم
سرم گران شد اگرچه دماغ بود سبک
ولی دماغ و سر از غّل و غش بپالودم
درین میانه به خاطر درآمد این که چرا
چنین شکسته دلم کی شکسته دل بودم
ز نورِ آینۀ خنب خانه شد روشن
سبک به صیقلِ می زنگِ سینه بزدودم
به یادِ دوست که من هیچ نیستم همه اوست
ز جامِ عشق شراب شبانه پیمودم
به پایِ مردیِ لوح اللّهم نبد حاجت
به دست کاریِ خود مرده زنده بنمودم
به نورِ عکسِ قدح در سوادِ ظلمتِ شب
ز موجِ قلزِم طوفان خلاص شد زودم
زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیست
ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم
دریغ عمر که بگذشت و یک نفس ایّام
ز روزگار نزاری نداشت خشنودم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبانه دوش که تنها به کنج خود بودم
ز هولِ صاعقه و بانگِ رعد نغنودم
هوش مصنوعی: دیشب وقتی که تنها در گوشهای نشسته بودم، از ترس رعد و برق و صدای آن نمیتوانستم بخوابم.
ز بی دلی وز بی طاقتی بترسیدم
ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم
هوش مصنوعی: از بیحالی و بیتابی ترسیدم و به خاطر تنهایی و نداشتن همدم، پژمرده شدم.
ز ممکنات نبد یارِ دستِ من جز جام
ز کاینات جز آوازِ رعد نشنودم
هوش مصنوعی: از چیزهای ممکن، هیچ دوستی در دست من نیست جز جامی که از جهان جاری است و جز صدای رعد چیزی نشنیدم.
سرم گران شد اگرچه دماغ بود سبک
ولی دماغ و سر از غّل و غش بپالودم
هوش مصنوعی: اگرچه سرم سنگین شده، اما فکر و ذهنم سبک و آزاد است. با این حال، تلاش کردهام که از هرگونه فریب و نیرنگ پاک باشم.
درین میانه به خاطر درآمد این که چرا
چنین شکسته دلم کی شکسته دل بودم
هوش مصنوعی: در این وسط به دلیل این که فکر کردم چرا دلم این طور شکسته است، یادم آمد که من خودم قبلاً دلی شکسته داشتم.
ز نورِ آینۀ خنب خانه شد روشن
سبک به صیقلِ می زنگِ سینه بزدودم
هوش مصنوعی: از نور آینه، خانه روشن شد و با جلا دادن به دل، زنگ تصاویر ناخوشایند را از آن پاک کردم.
به یادِ دوست که من هیچ نیستم همه اوست
ز جامِ عشق شراب شبانه پیمودم
هوش مصنوعی: به خاطر یاد دوست، من هیچ چیزی نیستم و همه چیز به او برمیگردد. از جام عشق شراب شبانه را نوشیدم.
به پایِ مردیِ لوح اللّهم نبد حاجت
به دست کاریِ خود مرده زنده بنمودم
هوش مصنوعی: من نیازمندیهای خود را به پای مردی که کارهای بزرگ انجام میدهد، گذاشتم و نشان دادم که چگونه میتوان از مردهها زندگی تازهای به دست آورد.
به نورِ عکسِ قدح در سوادِ ظلمتِ شب
ز موجِ قلزِم طوفان خلاص شد زودم
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، نور منعکس شده از لیوان باعث شد تا من به سرعت از طوفان و آشفتگی نجات پیدا کنم.
زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیست
ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم
هوش مصنوعی: زمانه به طور دائم در حال تغییر است و اوضاع به گونهای است که دیگران را به نابکاری و بیدلی دعوت میکند. من از درد و رنج این رفتار تا پایان عمرم آرامش نیافتهام.
دریغ عمر که بگذشت و یک نفس ایّام
ز روزگار نزاری نداشت خشنودم
هوش مصنوعی: متأسفانه، عمرم به سرعت گذشت و نتوانستم از روزگار بهرهای ببرم، ولی از این موضوع ناراضی نیستم.
حاشیه ها
1397/07/08 08:10
محمد سالمی
سلام. به نظر من مصرع دوم از بیت دوم که به این صورت نوشته شده غلط است:
ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم
و باید به این صورت نوشته شود:
ز بی کسی وز بی همدمی بفرسودم
با تشکر
1397/07/08 08:10
محمد سالمی
سلام. به نظر من مصرع اول از بیت ماقبل آخر غلط است:
زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیست
ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم
و باید این گونه نوشته شود:
زمانه منقلب احوالِ ناجوانمردیست
ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم

حکیم نزاری