گنجور

شمارهٔ ۸۱۴

ندارم کار با افلاک و انجم
من و پایِ خم و خشتِ سرِ خم
نشاید توبه بر من بست هیهات
به گیرایی اگر گردد سریشم
نیم زان ها بحمدالله که دایم
دَمادَم حرصشان باشد دُمادُم
اگر کیمخت و بلغاری نباشد
که در پوشم من و کژگاو و جُم جُم
نعیمِ خلد هم سهل است و این جا
مرا آزاد کردند از تنعّم
خموشی و تحمّل شیوۀ ماست
چه برخیزد ز تشنیع و تظلّم
اگر هم سر در ابداعِ وجودیم
کسی را بر کسی نبود تقدّم
نه عقل است آن که وهمی می پرستند
تعقّل را چه نسبت با توّهم
نزاری می رود بر شارعِ راز
گهی پیدا و گه پی می کنم گم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندارم کار با افلاک و انجم
من و پایِ خم و خشتِ سرِ خم
هوش مصنوعی: من ارتباطی به ستاره‌ها و آسمان ندارم و تنها به شراب و تابش نورِ انتهایی فکر می‌کنم.
نشاید توبه بر من بست هیهات
به گیرایی اگر گردد سریشم
هوش مصنوعی: نمی‌شود که من توبه کنم، حتی اگر با استقامت و پایداری، چسبناکی و مشکل بودن این کار هم کم نشود.
نیم زان ها بحمدالله که دایم
دَمادَم حرصشان باشد دُمادُم
هوش مصنوعی: به لطف خدا، هر لحظه و به طور مداوم، حرص و طمع آن‌ها وجود دارد.
اگر کیمخت و بلغاری نباشد
که در پوشم من و کژگاو و جُم جُم
هوش مصنوعی: اگر لباسی از کیمیا و یا پارچه بلغاری نداشته باشم، در این صورت من و گاوی کج و معوج و فقر به وجود می‌آید.
نعیمِ خلد هم سهل است و این جا
مرا آزاد کردند از تنعّم
هوش مصنوعی: زندگی در بهشت هم آسان است، اما در اینجا مرا از زندگی پر از لذت و آرامش رهایی بخشیده‌اند.
خموشی و تحمّل شیوۀ ماست
چه برخیزد ز تشنیع و تظلّم
هوش مصنوعی: سکوت و صبر، شیوه‌ی ماست، چه فایده‌ای دارد اگر از عیب‌جویی و شکایت برآییم؟
اگر هم سر در ابداعِ وجودیم
کسی را بر کسی نبود تقدّم
هوش مصنوعی: اگر کسی در آغازِ وجود باشد، هیچ‌کس بر دیگری برتری ندارد.
نه عقل است آن که وهمی می پرستند
تعقّل را چه نسبت با توّهم
هوش مصنوعی: فردی که به اوهام و خیالات بی‌پایه و اساس اعتقاد دارد، در واقع عقل و درک واقعی ندارد. عقل و تفکر منطقی هیچ ارتباطی با خیال‌پردازی ندارد.
نزاری می رود بر شارعِ راز
گهی پیدا و گه پی می کنم گم
هوش مصنوعی: نزاری به مسیری می‌رود که پر از راز و رمز است؛ گاهی او را می‌بینم و گاهی در میان این رمز و رازها، او را گم می‌کنم.