شمارهٔ ۸۱۳
ترا نادیده مهرت بر گرفتم
به خود سر با تو کاری در گرفتم
مرا از وصلِ تو خیری نصیب است
به فالِ فرّخ این اختر گرفتم
دعا گفتم، زمین بوسیدم اوّل
به یادت هر کجا ساغر گرفتم
به بویِ نافۀ زلفت صبا را
قدم از دیده در گوهر گرفتم
ز آتش خانۀ سودایِ عشقت
تنورِ سینه در اخگر گرفتم
ازین پیش ار خطایی کردم آن رفت
به پیمانِ تو عهد از سر گرفتم
سر از کویت نخواهم برد دانم
که این عشق از سرِ دیگر گرفتم
مرا تا از سر این سودا در آید
دل از جانِ نزاری برگرفتم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترا نادیده مهرت بر گرفتم
به خود سر با تو کاری در گرفتم
هوش مصنوعی: من بیتوجهی به تو را کنار گذاشتم و به طور مستقل تصمیم گرفتم که با تو رفتاری جدید در پیش بگیرم.
مرا از وصلِ تو خیری نصیب است
به فالِ فرّخ این اختر گرفتم
هوش مصنوعی: من از ارتباط با تو بهرهای دارم که به خوشیمنی این ستاره به دست آوردهام.
دعا گفتم، زمین بوسیدم اوّل
به یادت هر کجا ساغر گرفتم
هوش مصنوعی: دعا کردم و زمین را به خاطر تو بوسیدم، هر جا که جامی نوشیدم، به یاد تو بود.
به بویِ نافۀ زلفت صبا را
قدم از دیده در گوهر گرفتم
هوش مصنوعی: به عطر خوش زلفت، نسیم را از چشمهایم به گوهری زیبا فرستادم.
ز آتش خانۀ سودایِ عشقت
تنورِ سینه در اخگر گرفتم
هوش مصنوعی: از عشق تو، سینهام مثل تنوری در دل آتش شعله ور شده است.
ازین پیش ار خطایی کردم آن رفت
به پیمانِ تو عهد از سر گرفتم
هوش مصنوعی: قبلاً اگر اشتباهی کردم، آن را فراموش کردهام و دوباره به عهد و پیمانی که با تو داشتهام، بازگشتهام.
سر از کویت نخواهم برد دانم
که این عشق از سرِ دیگر گرفتم
هوش مصنوعی: من هرگز سر از کوی تو برنمیدارم، زیرا میدانم که این عشق را از دل دیگری آغاز کردهام.
مرا تا از سر این سودا در آید
دل از جانِ نزاری برگرفتم
هوش مصنوعی: تا زمانی که این عشق و آرزو برایم تمام نشود، جانم را از دل نزار و افسردهام دور کردم.

حکیم نزاری