گنجور

شمارهٔ ۸۱۲

شبِ وداع که جانانه را کنار گرفتم
به بر گرفته میانش ازو کنار گرفتم
سرم ز بادۀ دوشینه مست بود ولیکن
همین که روز شد از هجرِ او خمار گرفتم
شبی چو دوش و چو امشب شبِ بهشت و جهنّم
ز روزگار هنوز امشب اعتبار گرفتم
تو آن مبین که شبی بهره از مشاهدۀ او
پس از مجاهدۀ چند روزگار گرفتم
قیاس کن که برون کرده از بهشتِ برینم
به اختیار چنین ترکِ اختیار گرفتم
به رمز گفت ز هجران من بدیع نماید
که جان بری و همین نکته یادگار گرفتم
چو یار گفت سفر کن نزاریا به ضرورت
چه کردمی ره غربت به اضطرار گرفتم
چو نیک می نگرم راست گفت یارِ عزیزم
حدیثِ دوست تصوّر مکن که خوار گرفتم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبِ وداع که جانانه را کنار گرفتم
به بر گرفته میانش ازو کنار گرفتم
هوش مصنوعی: در شب وداع، زمانی که جانان را در آغوش گرفتم، ناگهان او را کنار زدم.
سرم ز بادۀ دوشینه مست بود ولیکن
همین که روز شد از هجرِ او خمار گرفتم
هوش مصنوعی: شب گذشته به خاطر نوشیدن شراب مست بودم، اما وقتی صبح فرارسید و یاد او را کردم، حالتی از اندوه و بی‌تابی به سراغم آمد.
شبی چو دوش و چو امشب شبِ بهشت و جهنّم
ز روزگار هنوز امشب اعتبار گرفتم
هوش مصنوعی: شبی شبی مانند دیشب و امشب است که در آن حالتی بهشت و جهنم را تجربه می‌کنیم و از گذشته هنوز امشب اعتبار و ارزش خاصی برایم دارد.
تو آن مبین که شبی بهره از مشاهدۀ او
پس از مجاهدۀ چند روزگار گرفتم
هوش مصنوعی: تو آن شخصی هستی که من پس از تلاش و مجاهدت‌های فراوان در مدت زمان زیادی، یک شب از دیدن او بهره‌مند شدم.
قیاس کن که برون کرده از بهشتِ برینم
به اختیار چنین ترکِ اختیار گرفتم
هوش مصنوعی: تصور کن که من به خواست خودم از بهشت عالی بیرون آمده‌ام و به همین خاطر چنین ترک اختیاری را پذیرفته‌ام.
به رمز گفت ز هجران من بدیع نماید
که جان بری و همین نکته یادگار گرفتم
هوش مصنوعی: او در پیامی رازآلود درباره جدایی‌اش می‌گوید که این جدایی همچون هنر جدیدی جلوه‌گر می‌شود. من این را دریافت کرده‌ام که جانم به خاطر آن به خطر افتاده و همین نکته را به یاد سپردم.
چو یار گفت سفر کن نزاریا به ضرورت
چه کردمی ره غربت به اضطرار گرفتم
هوش مصنوعی: وقتی دوست گفت که سفر کن، من که در وضعیتی سخت و ناتوانی بودم، ناچار تصمیم به رفتن به دیاری دور را گرفتم.
چو نیک می نگرم راست گفت یارِ عزیزم
حدیثِ دوست تصوّر مکن که خوار گرفتم
هوش مصنوعی: وقتی به درستی و دقت نگاه می‌کنم، می‌بینم که صحبت‌های دوست عزیزم را حقیقتاً درک کرده‌ام و هرگز تصور نکن که من آنها را بی‌ارزش می‌شمارم.