گنجور

شمارهٔ ۸۰۹

ازین ورطه بیرون شوی نیستم
غمِ دنیی و دین جوی نیستم
هوایِ زمین و زمان در سرم
نگنجند هرگز هَوی نیستم
برین کهنه خُلقانِ خود قانعم
بدل گو مباش ار نوی نیستم
چو گنجم درین کُنج و بس فارغم
که چون باد هرزه دوی نیستم
فدا کرده جانم چو فرهادِ مست
ستم کاره چون خسروی نیستم
اگر ره بری نیستم در سلوک
چنان دان که بی ره روی نیستم
نزاری نزارم چه آید ز من
سترگی جهان پهلوی نیستم

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ازین ورطه بیرون شوی نیستم
غمِ دنیی و دین جوی نیستم
هوش مصنوعی: اگر از این معضلات و مشکلات فرار کنی، من نمی‌ترسم از غم‌های دنیوی و مسائل مذهبی.
هوایِ زمین و زمان در سرم
نگنجند هرگز هَوی نیستم
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا و زمانه در ذهنم جا نمی‌گیرند، من هیچ‌وقت درگیر هوس‌ها و خواسته‌های زودگذر نیستم.
برین کهنه خُلقانِ خود قانعم
بدل گو مباش ار نوی نیستم
هوش مصنوعی: بر این که دل به رفتار قدیمی خود می‌زنم راضی‌ام، اما اگر می‌خواهی به من بگویی که تغییر نکنم، بدان که من اگر به روز نیستم، لااقل از نو و تازه دور شدم.
چو گنجم درین کُنج و بس فارغم
که چون باد هرزه دوی نیستم
هوش مصنوعی: من در این گوشه پنهانم و راضی به حال خود هستم، چون مثل باد آزاد و بی‌قید و بند نیستم.
فدا کرده جانم چو فرهادِ مست
ستم کاره چون خسروی نیستم
هوش مصنوعی: جانم را برای عشق فدای کرده‌ام، ولی مانند فرهاد، عاشق و دیوانه نیستم. اینجا من کسی هستم که در برابر ستم، قدرتی ندارم و نمی‌توانم مانند یک خسرو به مقاومت بپردازم.
اگر ره بری نیستم در سلوک
چنان دان که بی ره روی نیستم
هوش مصنوعی: اگر در مسیر سیر و سلوک هدایتگری نیستم، بدان که بدون راهنما هم چیزی به پیش نمی‌روم.
نزاری نزارم چه آید ز من
سترگی جهان پهلوی نیستم
هوش مصنوعی: من در غم و اندوه خود چه چیز بزرگی می‌تواند بیافریند؛ من در جهان به اندازه کافی بزرگ نیستم که قدرتی داشته باشم.