گنجور

شمارهٔ ۸۰۷

آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا
از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم
ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر
خالی نبودم یک دم از آن مشربه دستم
بردارم از آن مشربه جامی و به عمدا
هر تشنه که درخواست خمارش بشکستم
تا خود چه کشد روز مظالم ز مکافات
گیرم که من از طعنۀ بدخواه بجستم
گو بیهده بر خیز به تشنییع و ملامت
من خود ز میان رفتم و با گوشه نشستم
مجموعِ مقیمانِ سماوات گواه اند
بر محضر شوریدگی خویش که بستم
چندان که برون آمدم از نیستیِ خویش
تا خود چه بماند همه آن است که هستم
معذورم اگر مستم و شوریده سر ای یار
کز جملۀ مستانِ صبوحیِ الستم
در بار منه تاسِ حجابم که من این تشت
از بام فکندم چو نزاری و برستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آوازه در افتاد که من توبه شکستم
نه نه نه چنان است که من توبه پرستم
هوش مصنوعی: خبر در همه جا پیچیده که من عهد و پیمان خود را شکستم، اما اینطور نیست که من توبه را رها کرده‌ام.
دادند به من چاشنی یی از خمِ مبدا
از جرعۀ آن جام چنین واله و مستم
هوش مصنوعی: به من قطره‌ای از نوشیدنی زلال و دلنشینی دادند که از اولین منبع نشأت می‌گرفت. به خاطر آن جام، اکنون به شدت شگفت‌زده و سرمست هستم.
ز آن گاه که دادند به من مشربۀ خضر
خالی نبودم یک دم از آن مشربه دستم
هوش مصنوعی: از زمانی که به من جام خضر دادند، هیچ‌گاه از آن جام دور نشده‌ام.
بردارم از آن مشربه جامی و به عمدا
هر تشنه که درخواست خمارش بشکستم
هوش مصنوعی: من از آن میخانه جامی برمی‌دارم و به طور عمدی هر گرسنه‌ای را که برای نوشیدن شرابی از من درخواست کند، سیراب نمی‌کنم.
تا خود چه کشد روز مظالم ز مکافات
گیرم که من از طعنۀ بدخواه بجستم
هوش مصنوعی: به انتظار عواقب تلخ روزهای ناگوار هستم، زیرا من از انتقادات و حسادت‌های بدخواهان دوری کرده‌ام.
گو بیهده بر خیز به تشنییع و ملامت
من خود ز میان رفتم و با گوشه نشستم
هوش مصنوعی: با بی‌فایده دانستن سرزنش و ملامت من، خودم را کنار کشیدم و به تنهایی گوشه‌ای نشستم.
مجموعِ مقیمانِ سماوات گواه اند
بر محضر شوریدگی خویش که بستم
هوش مصنوعی: تمام ساکنان آسمان‌ها بر شوری که در درون خود دارم گواهی می‌دهند که این احساسات را در خود به ثبت رسانده‌ام.
چندان که برون آمدم از نیستیِ خویش
تا خود چه بماند همه آن است که هستم
هوش مصنوعی: هر چه از حالت عدم و نبود خود خارج شدم، در نهایت چیزی که باقی می‌ماند فقط خود من است.
معذورم اگر مستم و شوریده سر ای یار
کز جملۀ مستانِ صبوحیِ الستم
هوش مصنوعی: اگر من مست و پریشان باشم، مرا ببخش، ای دوست، زیرا که من هم بخشی از جمع مستانی هستم که در صبح‌گاهان سرشار از شادی و مستی‌اند.
در بار منه تاسِ حجابم که من این تشت
از بام فکندم چو نزاری و برستم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از خود می‌گوید که دیگر حجاب و پوشش‌هایی که برای خود درست کرده بود را کنار گذاشته و به نوعی به آزادی و رهایی دست یافته است. او به تصویر انداختن یک حالت سبکباری و درونی اشاره دارد که با کنار گذاشتن این موانع به دست آمده است. همچنین به نوعی به تفاوت خود با دیگران نیز اشاره می‌کند که در این مسیر به جایگاهی رسیده که می‌تواند خود را نشان دهد.