شمارهٔ ۸۰۶
بیار باده به من ده که توبه بشکستم
اگرچه من ز الستِ ازل چنین مستم
ز بامِ گنبد نه تشت آسمانِ غرور
فرو فتادم و تاسِ وجود بشکستم
کلاهِ تقیه و دستارِ زاهدی از سر
فرو نهادم و زنّار بر میان بستم
شراب و شاهد و آوازِ چنگ و من راغب
صلایِ نوش برآمد به طبع بنشستم
گوشِ من برسد ترجمانِ باد صبا
نه حرفِ پیر که از خانقه برون جستم
حسود اگر چه خراباتی ام نام نهاد
ز ننگِ محتسب غلتبوس وارستم
ز توبه توبه کنم چون درین روش که منم
به توبه کردنِ کلّی نمی دهد دستم
اگر تمامتِ خلقِ جهان ز من ببرند
چه باک دارم از آن چون به دوست پیوستم
غمِ بروتِ نزاری نمی خورم نه مگر
که در جهان غم ریشِ کسی دگر هستم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیار باده به من ده که توبه بشکستم
اگرچه من ز الستِ ازل چنین مستم
هوش مصنوعی: باده بنوشان تا به یاد بیاورم که توبهام را شکستهام، هرچند از آغاز وجودم در مستی به سر میبرم.
ز بامِ گنبد نه تشت آسمانِ غرور
فرو فتادم و تاسِ وجود بشکستم
هوش مصنوعی: از بلندای گنبد آسمانِ خودخواهی سقوط کردم و حس وجودم را از دست دادم.
کلاهِ تقیه و دستارِ زاهدی از سر
فرو نهادم و زنّار بر میان بستم
هوش مصنوعی: من کلاهی که نشانه احتیاط و تقیه بود را از سر برداشتم و بند زاهدی را به دور کمرم بستم.
شراب و شاهد و آوازِ چنگ و من راغب
صلایِ نوش برآمد به طبع بنشستم
هوش مصنوعی: شراب و معشوق و صدای چنگ، مرا به نوشیدن واداشت، به همین خاطر نشستم و گوش سپردم.
گوشِ من برسد ترجمانِ باد صبا
نه حرفِ پیر که از خانقه برون جستم
هوش مصنوعی: من میخواهم صدای نسیم صبحدم را خوب بشنوم، نه کلام کهنهای که یک پیرمرد از سرِ تکمین و اعتکاف میزند.
حسود اگر چه خراباتی ام نام نهاد
ز ننگِ محتسب غلتبوس وارستم
هوش مصنوعی: حسودها اگرچه من را به عنوان یک فرد خراباتی و بیسر و سامان معرفی کردهاند، اما من از ننگ و عیبجویی آنها رهایی یافتهام.
ز توبه توبه کنم چون درین روش که منم
به توبه کردنِ کلّی نمی دهد دستم
هوش مصنوعی: من از توبه ناامید شدم، زیرا در راهی که من هستم، توانایی توبه واقعی را ندارم.
اگر تمامتِ خلقِ جهان ز من ببرند
چه باک دارم از آن چون به دوست پیوستم
هوش مصنوعی: اگر تمام مردم جهان هم از من جدا شوند، برایم مهم نیست، چون به دوستی دست یافتهام.
غمِ بروتِ نزاری نمی خورم نه مگر
که در جهان غم ریشِ کسی دگر هستم
هوش مصنوعی: من به غم و اندوه تو اهمیت نمیدهم، مگر اینکه در این دنیا غم و اندوه دیگری هم وجود داشته باشد که بر من تأثیر بگذارد.

حکیم نزاری