گنجور

شمارهٔ ۸۰۲

چو بر یادِ لبش در مسکراتم
خضر بر چشمۀ آبِ حیاتم
اگر در مسکراتم وجد باشد
وگر در وجد باشد مسکراتم
به وجهی بت پرستم زان که دایم
خیالِ او بود عزّی ولاتم
همین تا دم زنم خیلِ خیالش
فرو گیرند حالی شش جهاتم
هم از مبدایِ فطرت باز دادند
به حسنِ اهتمامِ عشق ذاتم
مگر هم عشق بردارد حجابم
که محجوب است عقلِ بی ثباتم
فرود آرد به منزل گاهِ دردم
بیندازد ز گردن سیّئاتم
وگرنه در میان بیم و امّید
که بیرون آورد زین مشکلاتم
تویی هم خود حجابِ خود نزاری
به دعوی قطره چون گوید فراتم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بر یادِ لبش در مسکراتم
خضر بر چشمۀ آبِ حیاتم
هوش مصنوعی: وقتی که به یاد لبش می‌افتم، در نوشیدنی‌های روح‌افزا غرق می‌شوم و مانند خضر، از چشمه آب حیات بهره‌مند می‌شوم.
اگر در مسکراتم وجد باشد
وگر در وجد باشد مسکراتم
هوش مصنوعی: اگر در می‌های نوشیدنی حالت روحانی و شوری باشد، یا اگر در آن حالت روحانی من حالات نوشیدنی داشته باشم، فرقی نمی‌کند.
به وجهی بت پرستم زان که دایم
خیالِ او بود عزّی ولاتم
هوش مصنوعی: به طرز خاصی به معشوق خود ارادت دارم، زیرا همیشه در ذهنم فکر او وجود دارد و او برایم مانند بزرگ‌ترین مقام و افتخار است.
همین تا دم زنم خیلِ خیالش
فرو گیرند حالی شش جهاتم
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس می‌زنم، گروهی از خیالاتش را در ذهنم فرو می‌برم و این حال و حالت، مرا درگیر شش جهت دنیا کرده است.
هم از مبدایِ فطرت باز دادند
به حسنِ اهتمامِ عشق ذاتم
هوش مصنوعی: از همان آغاز فطرت، با عشق و تلاش برای زیبایی، وجودم را شکل دادند.
مگر هم عشق بردارد حجابم
که محجوب است عقلِ بی ثباتم
هوش مصنوعی: تنها زمانی که عشق پرده‌ای از روی وجودم بردارد، می‌توانم از محدودیت‌ها و ناپایداری عقل خود رهایی یابم.
فرود آرد به منزل گاهِ دردم
بیندازد ز گردن سیّئاتم
هوش مصنوعی: به مکان آرامش و راحتی می‌آید و بار گناهانم را از دوش من برمی‌دارد.
وگرنه در میان بیم و امّید
که بیرون آورد زین مشکلاتم
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند از این مشکلات سخت، با امید و ترس عبور کند، به کجا می‌تواند برود؟
تویی هم خود حجابِ خود نزاری
به دعوی قطره چون گوید فراتم
هوش مصنوعی: تو خود مانع رسیدن به حقیقت هستی، همان‌طور که یک قطره نمی‌تواند ادعای فرات بودن کند.