شمارهٔ ۸
چو به ترک تاز بردی دل مستمند ما را
به کمینه بندهٔ خود به از این نگر خدا را
اگر از سر عنایت به چو من نیاز مندی
نظری کنی به رحمت چه زیان کند شما را
وگرت به خواب بینم نکنم دگر شکایت
طمع وصال کردن به چه زهره و چه یارا
تو چو غنچه زیر چادر به هزار ناز خفته
من منتظر همه شب مترصدم صبا را
مشنو که از تو هرگز به جفا ملول گردم
قدمی ندارد آن کو نبرد به سر وفا را
من از این قضای مبرم نرهم به زندگانی
چه کند کسی که گردن بنهد چو من قضا را
مگرم شود میسر ز کنار تو میانی
به خدا که از نزاری نکنی کرانه یارا
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو به ترک تاز بردی دل مستمند ما را
به کمینه بندهٔ خود به از این نگر خدا را
هوش مصنوعی: وقتی که تو به شکوه و جلال به دل ضعیف ما نگریستی، لطف و محبت تو برای ما از همه چیز ارزشمندتر است.
اگر از سر عنایت به چو من نیاز مندی
نظری کنی به رحمت چه زیان کند شما را
هوش مصنوعی: اگر به من، که به محبت و کمک شما نیازمندم، نگاهی دلرحم و بخشنده بیندازی، برايت ضرری ندارد.
وگرت به خواب بینم نکنم دگر شکایت
طمع وصال کردن به چه زهره و چه یارا
هوش مصنوعی: اگر در خواب تو را ببینم، دیگر از این که به وصال تو امیدوار باشم، شکایت نخواهم کرد. این آرزو به چه زحمت و چه شجاعت نیاز دارد؟
تو چو غنچه زیر چادر به هزار ناز خفته
من منتظر همه شب مترصدم صبا را
هوش مصنوعی: تو مانند غنچهای هستی که زیر چادر به آرامی خوابیدهای، و من با همهی ناز و دلشوریام منتظرم تا صبح صبا بیفتد.
مشنو که از تو هرگز به جفا ملول گردم
قدمی ندارد آن کو نبرد به سر وفا را
هوش مصنوعی: به من نگو که از تو به خاطر بدیهای تو دلسرد میشوم، زیرا کسی که به جنگ وفا و صداقت نمیرود، هرگز قدمی در این راه برنمیدارد.
من از این قضای مبرم نرهم به زندگانی
چه کند کسی که گردن بنهد چو من قضا را
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از سرنوشت حاشا کنم و از آن فرار کنم. چه کسی میتواند مانند من با سرنوشت تسلیم شود؟
مگرم شود میسر ز کنار تو میانی
به خدا که از نزاری نکنی کرانه یارا
هوش مصنوعی: اگر بتوانم به تو نزدیک شوم، به خدا قسم از تاریکی و غم دوری نمیکنم.