گنجور

شمارهٔ ۷

چو عکس لعل تو بر دیده بگذرد ما را
خیال خال تو در حالت آورد ما را
کرامت می لعلت به معجزات خیال
نکرده چاشنیی هوش می برد ما را
مگر به صیقل جام وصال ساقی عهد
غبار از آینه ی سینه بسترد ما را
به غمزه ی تو نه این چشم داشتم کاخر
به گوشه ی نظری باز بنگرد ما را
غمت مباد که بر شادی حمایت تو
به جز غم تو کسی غم نمی خورد ما را
رقیب گفت مرا تا به کی ز بی خردی
که از تهتّکّ تو پرده می درد ما را
جمال حور بهشت و حریم حرمت خلد
رقیب را و نزاری بی خرد ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو عکس لعل تو بر دیده بگذرد ما را
خیال خال تو در حالت آورد ما را
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ی زیبا و لبخند تو در برابر چشم ما می‌گذرد، یاد و خیال نشانه‌ای که بر چهره‌ات است، ما را در حالت و احوال خاصی قرار می‌دهد.
کرامت می لعلت به معجزات خیال
نکرده چاشنیی هوش می برد ما را
هوش مصنوعی: بزرگی و ارزش لعل تو باعث شده که ما به هیچ گونه معجزه‌ای نیندیشیم و هوش و فکر ما را به خود مشغول کرده است.
مگر به صیقل جام وصال ساقی عهد
غبار از آینه ی سینه بسترد ما را
هوش مصنوعی: آیا غیر از این است که با نوشیدن شراب وصال، غبار از دل ما شسته می‌شود و مانند آینه‌ای صاف و درخشان می‌گردیم؟
به غمزه ی تو نه این چشم داشتم کاخر
به گوشه ی نظری باز بنگرد ما را
هوش مصنوعی: من انتظار نداشتم که تو با نگاهی پر از یاد و لطف به من بنگری، اما حالا که این امید را دارم، می‌خواهم این نگاه کمترین توجه و محبت به من باشد.
غمت مباد که بر شادی حمایت تو
به جز غم تو کسی غم نمی خورد ما را
هوش مصنوعی: نگران غم تو نباش، زیرا در شادی‌ام فقط غم تو را احساس می‌کنم و هیچ‌کس دیگری برای من غم ندارد.
رقیب گفت مرا تا به کی ز بی خردی
که از تهتّکّ تو پرده می درد ما را
هوش مصنوعی: رقیب به من می‌گوید که نادانی‌ام تا کی ادامه خواهد داشت، در حالی که وجود تو باعث عیان شدن مشکلات ما می‌شود.
جمال حور بهشت و حریم حرمت خلد
رقیب را و نزاری بی خرد ما را
هوش مصنوعی: زیبایی حورهای بهشت و حریم امن بهشت، رقیب ما را به تمسخر می‌گیرد و ما را که بی‌فکر هستیم، نادیده می‌گیرد.