گنجور

شمارهٔ ۷۶۶

هیهات اگر به دستِ من استی زمامِ دل
هرگز نبردمی دگر از غصّه نامِ دل
بسیار دست و پای زدم در خلاصِ جان
رویِ خلاص نیست به حیلت ز دامِ دل
از بدوِ کون اگر غم و دل توأمان نبُد
پس بی غم از چه نیست زمانی مقام دل
بادِ صبا میانِ من و دوست محرم است
جز او به دوستان که رساند پیامِ دل
ای یادِ صبح عرضه کن از لطفِ بی دریغ
در بندگیِ حضرتِ جانان سلامِ دل
گو جایِ مهرِ توست اگر نه نکردمی
چندین مبالغت ز پیِ احترامِ دل
عمرم بدین امید به سر شد که عاقبت
روزی رسم مگر ز دهانت به کامِ دل
می بود پیش ازین و کنون می کنم غذا
از خون که تا به لب برسیده ست جامِ دل
چندین نزاریا چه خوری غصّه از رقیب
آری به روزگار کشند انتقامِ دل

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیهات اگر به دستِ من استی زمامِ دل
هرگز نبردمی دگر از غصّه نامِ دل
هوش مصنوعی: به هیچ وجه اگر کنترل دل من در دست من باشد، هرگز اجازه نمی‌دهم که دیگران از غم و اندوه دل من باخبر شوند.
بسیار دست و پای زدم در خلاصِ جان
رویِ خلاص نیست به حیلت ز دامِ دل
هوش مصنوعی: من تلاش زیادی کردم تا از بندهای دل رهایی یابم، اما به‌راستی که راهی برای نجات وجود ندارد.
از بدوِ کون اگر غم و دل توأمان نبُد
پس بی غم از چه نیست زمانی مقام دل
هوش مصنوعی: اگر از ابتدای وجود، غم و دل با هم نبوده‌اند، پس چرا در زمان‌هایی حال دل بی‌غم نیست؟
بادِ صبا میانِ من و دوست محرم است
جز او به دوستان که رساند پیامِ دل
هوش مصنوعی: بادِ صبا تنها کسی است که می‌تواند میان من و دوست از حال و احوالم صحبت کند. هیچ کس دیگری جز این باد نمی‌تواند پیام قلبی‌ام را به دوستان برساند.
ای یادِ صبح عرضه کن از لطفِ بی دریغ
در بندگیِ حضرتِ جانان سلامِ دل
هوش مصنوعی: ای یادِ صبح، از بخشش بی‌دریغ خودت، در خدمت عشق و محبت خداوند، سلامی از دل بفرست.
گو جایِ مهرِ توست اگر نه نکردمی
چندین مبالغت ز پیِ احترامِ دل
هوش مصنوعی: اگر عشق تو نبود، به خاطر احترام به دلم، این همه زیاده‌گویی نمی‌کردم.
عمرم بدین امید به سر شد که عاقبت
روزی رسم مگر ز دهانت به کامِ دل
هوش مصنوعی: عمر من به این امید گذشت که روزی به طور ناگهانی چیزی از دهان تو بشنوم که خواسته‌هایم را برآورده کند.
می بود پیش ازین و کنون می کنم غذا
از خون که تا به لب برسیده ست جامِ دل
هوش مصنوعی: قبل از این، در حال نوشیدن شراب بودم، اما اکنون به خاطر غم و اندوهی که دارم، غذا را از خون دل خود تهیه می‌کنم، چرا که جام دل تا لب‌های من پر شده است.
چندین نزاریا چه خوری غصّه از رقیب
آری به روزگار کشند انتقامِ دل
هوش مصنوعی: چندین نفر را که غمگین هستند، تا کی باید از رقیب ناراحت باشی؟ آن‌ها روزی انتقام دل تو را خواهند گرفت.