شمارهٔ ۷۶۴
چند خواهم سوخت آه از دردِ دل
در عذابم سال و ماه از دردِ د ل
هر چه کردم قصد آه از دستِ دوست
بر نفس بگرفت راه از دردِ دل
حالتی دارم که نتوان گفت باز
گه ز سوزِ عشق و گاه از دردِ دل
سینه ای هم چون تنور از سوزِ عشق
رنگِ رویی هم چو کاه از دردِ دل
در وجودم می فتد برقِ فراق
هم چو آتش در گیاه از دردِ دل
گر فرو گریم همه اجزایِ خاک
خون شود بی اشتباه از دردِ دل
هم مگر صاحب نظر یا بد خبر
چون کند در من نگاه از دردِ دل
چون منی داند که من چونم ز هول
دردِ دل باشد گواه از دردِ دل
بر نزاری گر بنالد عیب نیست
قصّه بنویسم به شاه از دردِ دل
گویم ای دردِ مرا درمان ز تو
با تو آوردم پناه از دردِ دل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند خواهم سوخت آه از دردِ دل
در عذابم سال و ماه از دردِ د ل
هوش مصنوعی: من به خاطر درد دل و عذابی که دارم، مدتهاست در آتش سوختم و از شدت این رنج، احساس میکنم که زمان بر من به کندی میگذرد.
هر چه کردم قصد آه از دستِ دوست
بر نفس بگرفت راه از دردِ دل
هوش مصنوعی: هر چه تلاشی برای ابراز دلمندی و ناراحتی از محبت دوست کردم، به خاطر درد دل، نفسام به تنگ آمد و نتوانستم به خوبی احساساتم را منتقل کنم.
حالتی دارم که نتوان گفت باز
گه ز سوزِ عشق و گاه از دردِ دل
هوش مصنوعی: حالم به گونهای است که نمیتوان وصفش کرد، گاهی به خاطر سوز عشق و گاهی به خاطر درد دل.
سینه ای هم چون تنور از سوزِ عشق
رنگِ رویی هم چو کاه از دردِ دل
هوش مصنوعی: سینهای چون تنور از شدت عشق میسوزد و رنگ رویی همچون کاه به خاطر درد دل دارد.
در وجودم می فتد برقِ فراق
هم چو آتش در گیاه از دردِ دل
هوش مصنوعی: در درونم، جدایی مانند آتش در گیاه شعلهور میشود و باعث درد و رنج میگردد.
گر فرو گریم همه اجزایِ خاک
خون شود بی اشتباه از دردِ دل
هوش مصنوعی: اگر من در غم و اندوه خود اشک بریزم، تمام بخشهای خاک بهراستی و بدون هیچ اشتباهی از درد دل من به خون تبدیل خواهد شد.
هم مگر صاحب نظر یا بد خبر
چون کند در من نگاه از دردِ دل
هوش مصنوعی: آیا کسی که با دیدگاه خاصی نگاه میکند یا از وضعیت باخبر نیست، چگونه میتواند در دل من از درد و رنج ببیند؟
چون منی داند که من چونم ز هول
دردِ دل باشد گواه از دردِ دل
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که من چه احساسی دارم، اما درد دل من خودش دلیلی است بر وجود این احساسات و آلام درونم.
بر نزاری گر بنالد عیب نیست
قصّه بنویسم به شاه از دردِ دل
هوش مصنوعی: اگر نزار دردی از خود بگوید، اشکالی ندارد. من میتوانم داستانی از دلتنگیاش پیش شاه بنویسم.
گویم ای دردِ مرا درمان ز تو
با تو آوردم پناه از دردِ دل
هوش مصنوعی: من به تو میگویم که ای درمان دردهای من، من برای فرار از ناراحتیام به تو پناه آوردهام.