شمارهٔ ۷۶۳
عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل
مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل
وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت
هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل
از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست
گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل
نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است
هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل
بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد
دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل
می سوزد از مجاهده و می گدازدش
تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل
خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا
کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل
مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل
هوش مصنوعی: عشق آمد و باعث شد آرامش و ثبات دل از بین برود و سلطهاش بر تمام هستی دل برقرار شد.
وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت
هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل
هوش مصنوعی: واژهها و موجودات زیر سلطه او قرار میگیرند، چون او بر همه جنبههای وجود و هر بعدی از دل تسلط دارد.
از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست
گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل
هوش مصنوعی: از اشکهایی که میریزم چه بگویم، چون وقت بیان احساساتم نیست. در واقع نمیتوانم در وصف دل و احساساتم صحبت کنم.
نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است
هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل
هوش مصنوعی: کارهای ناتمام دل ناشی از عشق خطرناک و کُشنده است، هرچقدر که عشق بتواند زندگی دل را افزایش دهد.
بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد
دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل
هوش مصنوعی: عقل پر از کینه مانند نیرویی است که بر روی مزارع عشق تأثیر میگذارد؛ این عشق همچون نوری است که از دل و گیاهان درون ما میتابد.
می سوزد از مجاهده و می گدازدش
تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل
هوش مصنوعی: عشق آدمی را به شدت میآزارد و در این جهاد، روحش را میسوزاند تا در عمق وجودش غرق در معنای دل شود.
خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا
کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل
هوش مصنوعی: در محبت و وفای خود خوشحال باش؛ زیرا که برای دل، راهی برای رهایی و نجات وجود ندارد.