گنجور

شمارهٔ ۷۵۴

تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ
چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب
وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ
برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام
می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ
ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا
تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ
گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین
گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ
تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای
همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ
این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا
که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ
ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم
تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ
در فراقت به شکایت غزلی می گویم
زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ
آن محال است که گویند نزاری کرده ست
تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ
چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
هوش مصنوعی: ای مدعی، تو حق نداری ملامت کنی؛ امروز سر و سنگ هیچ تفاوتی ندارند، زیرا آنچه مهم است، نه نام و شهرت است و نه ننگ و خفت.
این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب
وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ
هوش مصنوعی: این آتش، آن آتشی نیست که بتواند آب را به آرامی درآورد و این هم آن آهن سختی نیست که زنگ را ذوب کند.
برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام
می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ
هوش مصنوعی: به آن‌جا برنمی‌گردیم، چون از درِ معشوقه‌ زیبا برای ما پیام آورده‌اند که ما نذر و عهد خود را شکسته‌ایم.
ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا
تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ
هوش مصنوعی: ای کسی که چشمانت مرا مانند آهویی به عشق کشته است، تا کی باید از دست رقیبت که مانند بلایی خطرناک است، فرار کنم؟
گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین
گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ
هوش مصنوعی: بگو کاری کن که در دل ما محبت باشد نه دشمنی. بزن شمشیر، چرا که از سمت ما صلح است نه جنگ.
تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای
همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی به آرامی صدای ناله‌ام را به گوشت می‌رساند، در حالی که تمام شب، ناله‌ام به شدت و قوت ادامه داشته است.
این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا
که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ
هوش مصنوعی: این درد و مشکل، نه ناشی از قیامتی بزرگ است و نه مربوط به پوشش و زینت ظاهری؛ زیرا بر قامت سروهای بلند و نیز بر قامت تیرهای بلند هیچ یک از این بلایا وجود ندارد.
ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم
تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ
هوش مصنوعی: چه شب خوبی خواهد بود زمانی که در خلوت کنار هم بنشینیم؛ تو لیوان را در دست داری و من در حالی که به موهایت دست می‌زنم، ساز می‌زنم.
در فراقت به شکایت غزلی می گویم
زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ
هوش مصنوعی: در دوری تو به شکایت اشعاری با دل شکسته و زار می‌سرایم، چون تو از این ناامیدی و اندوه من آگاه هستی و با حال ناگوار من سازگاری.
آن محال است که گویند نزاری کرده ست
تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ
هوش مصنوعی: این غیرممکن است که بگویند نزار دست به چنین کارهایی زده است. تو از مطرب و می و همچنین از زیبای شنگ بهتر هستی.