شمارهٔ ۴۵
وقتی ز ما یاد آمدی هر هفته یی آن ماه را
اکنون ملال خاطرش بر ما ببست آن راه را
بی جرم غیرت میکند ور نیز جرمی کرده ام
هم چشم دارم کز کرم بردارد آن اکراه را
گر می کشد عین رضا ور نیز می بخشد روا
بر خون و مال بندگان حکم است و فرمان شاه را
عاشق ببودی جان بده تسلیم گرد و سر بنه
دست تصرف زین قبل در جان رسد دل خواه را
با اعتماد صابری با عشق کردم کافری
در پیش صرصر راستی وزنی نباشد کاه را
عشق جهان آشوب را بر هر طرف کافتد گذر
بانگ شبیخون برزند غارت کند بُن گاه را
بر مسندِ مصرِ دلم بنشست چون یوسف وشی
یعنی که بی مسند نشین رونق نباشد گاه را
قدرش نداند کس چو من یا چون زلیخا عاشقی
آری نباشد حاصلی از قدرِ یوسف چاه را
گفتم نزاری را مکن با زورمندان امتحان
بر شاخ بالا دسترس کمتر بود کوتاه را
اکنون ندامت میبرد جان میکند خون میخورد
یارا ندارد لاجرم از دل برآرد آه را
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقتی ز ما یاد آمدی هر هفته یی آن ماه را
اکنون ملال خاطرش بر ما ببست آن راه را
هوش مصنوعی: وقتی به یاد ما افتی، هر هفته مانند آن ماه روشن و زیبا بود، اما حالا حسرت و اندوهی که به دل ما نشسته، آن مسیر شاد را بست.
بی جرم غیرت میکند ور نیز جرمی کرده ام
هم چشم دارم کز کرم بردارد آن اکراه را
هوش مصنوعی: هرچند که من بیدلیل و با غیرت رفتار میکنم، اگر هم گناهی کردهام، امید دارم که او به لطف خود، آن اجبار را از من دور کند.
گر می کشد عین رضا ور نیز می بخشد روا
بر خون و مال بندگان حکم است و فرمان شاه را
هوش مصنوعی: اگر چه ممکن است که خداوند با رضایت خود کسی را بگنجاند و یا او را ببخشد، اما در نهایت، تصمیمگیری درباره خون و مال بندگان بر عهده شاه و فرمانروایی اوست.
عاشق ببودی جان بده تسلیم گرد و سر بنه
دست تصرف زین قبل در جان رسد دل خواه را
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، جان خود را فدای محبوب کن و تسلیم او شو. دست از کنترل بر خود بردار و اجازه بده که دلخواهت به جانت برسد.
با اعتماد صابری با عشق کردم کافری
در پیش صرصر راستی وزنی نباشد کاه را
هوش مصنوعی: با اعتماد به صبر، عشق را به کفر تبدیل کردم. در مقابل طوفان حقیقت، چیزی از کاه وزن ندارد.
عشق جهان آشوب را بر هر طرف کافتد گذر
بانگ شبیخون برزند غارت کند بُن گاه را
هوش مصنوعی: عشق در جهان، هر طرف که پیش رود، باعث ایجاد شور و هیجان میشود. مانند صدای حملهای که در شب بلند میشود و هر چیزی را در مسیرش غارت میکند، حتی ریشه و بنیادها را نیز از بین میبرد.
بر مسندِ مصرِ دلم بنشست چون یوسف وشی
یعنی که بی مسند نشین رونق نباشد گاه را
هوش مصنوعی: دل من به مانند سرزمین مصر است و او همچون یوسف بر آن نشسته است. این به این معناست که بدون وجود او، دلم رونق و جلا نخواهد داشت و همیشه دچار خمودگی خواهد بود.
قدرش نداند کس چو من یا چون زلیخا عاشقی
آری نباشد حاصلی از قدرِ یوسف چاه را
هوش مصنوعی: هیچکس جز من یا زلیخا نمیتواند ارزش یوسف را درک کند؛ زیرا عشق واقعی به او نتیجهای ندارد، جز چاه.
گفتم نزاری را مکن با زورمندان امتحان
بر شاخ بالا دسترس کمتر بود کوتاه را
هوش مصنوعی: به دیگران گفتم که نباید به زورمندان تکیه کرد، چرا که امتحان کردن آنها در شرایط سخت، مثل تلاش برای رسیدن به شاخهای بلند است که در دسترس نیست و در نهایت ممکن است به نتایج بدی منجر شود. باید به چیزهای کوچکتر و قابل دسترستر توجه کرد تا موفقیت بیشتری حاصل شود.
اکنون ندامت میبرد جان میکند خون میخورد
یارا ندارد لاجرم از دل برآرد آه را
هوش مصنوعی: در حال حاضر، احساس پشیمانی او را آزار میدهد و جانش به تنگ آمده است. او نمیتواند تحمل کند و در نتیجه، از دلش آههای ناتوانی برمیآید.