گنجور

شمارهٔ ۴۱

چه شود گر بپذیری من تر دامن را
خشک مغزی ، خرفی ، ساده دلی چون من را
جان دریغ از تو ندارم اگرم راه دهی
چه محل در صف عشاق نهد دل تن را
هم دل ماست که بر ما به ستم می گرید
مثل این است که هم آهن شکند آهن را
با من ای یار اگر یار منی یاری کن
نه چو یاری که همه زخم زند هاون را
مردمان در حق من هر چه بتر می گویند
چه کنم پیش گرفتم به قفا گردن را
دوست داند که مرا با که سر و کار افتاد
سرِّ روح الله بس مریم آبستن را
من که ام کز تو سخن گویم و از قصّه ی خویش
راستی لافِ فصاحت نرسد الکن را
با رقیبان شده بر بوی توام هم خانه
هیچ کس دوست نبوده ست چنین دشمن را
کو نسیمی ز عرق چین تو تا بنماید
یوسف باد صبا مژده ی پیراهن را
ساقیا دیر مکن زود بده ساغرِ می
گر گرفته ست سرش خشت بر افکن دَن را
تازه رو باش و مینداز گره بر ابرو
به کدورت نتوان خورد می روشن را
از مجاریِ دماغم نرود دود بخور
مگر از آتش می بر فکنی روزن را
خویش را از نفس سوخته دل دار نگاه
که به یک آه بسوزند دو صد خرمن را
آیه ی خلّصه الله به که آمد دانی
به تهمتن که برآورد ز چه بیژن را
شد نزاری ز خیال تو چو سوزن باریک
چه خیال است که بگداخت چنین سوزن را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه شود گر بپذیری من تر دامن را
خشک مغزی ، خرفی ، ساده دلی چون من را
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر تو من را که فردی با افکار ساده و بی‌پیرایه هستم بپذیری و به من توجه کنی، حتی اگر من به نظر بی‌پایه و بی‌فهم بیایم.
جان دریغ از تو ندارم اگرم راه دهی
چه محل در صف عشاق نهد دل تن را
هوش مصنوعی: من برای تو جانم را هم هزینه می‌کنم، حتی اگر اجازه دهی. چه اهمیتی دارد که دل تنم در صف عاشقان چه جایگاهی دارد؟
هم دل ماست که بر ما به ستم می گرید
مثل این است که هم آهن شکند آهن را
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر ستم‌هایی که به ما می‌شود، مانند آهنی است که در اثر ضربه‌ای دیگر آهن را می‌شکند. این نشان از درد و رنج عمیق ما دارد.
با من ای یار اگر یار منی یاری کن
نه چو یاری که همه زخم زند هاون را
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر واقعاً دوست من هستی، به من کمک کن و مرا یاری کن. نه اینکه مانند کسی باشی که فقط زخم‌ها را بر دل من می‌زند و ناامیدی می‌آورد.
مردمان در حق من هر چه بتر می گویند
چه کنم پیش گرفتم به قفا گردن را
هوش مصنوعی: مردم هر چه بد درباره من می‌گویند، من چه کاری می‌توانم بکنم؟ در این حالت، فقط می‌توانم سرم را پایین بیندازم و از خودم دفاع نکنم.
دوست داند که مرا با که سر و کار افتاد
سرِّ روح الله بس مریم آبستن را
هوش مصنوعی: دوست می‌داند که من با چه کسی در ارتباط هستم، رازی که به روح الله مربوط می‌شود، همانند راز مریم که آبستن شده است.
من که ام کز تو سخن گویم و از قصّه ی خویش
راستی لافِ فصاحت نرسد الکن را
هوش مصنوعی: من که از تو صحبت می‌کنم و از داستان خودم می‌گویم، برایم دشوار است که به درستی و فصاحت بیان کنم، زیرا حتی کسی که زبانش بند آمده هم قادر به بیان این کار نیست.
با رقیبان شده بر بوی توام هم خانه
هیچ کس دوست نبوده ست چنین دشمن را
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی تو هم‌خانه رقبای خودم شده‌ام، هیچ‌کس به اندازه‌ی یک دشمن به من نزدیک نبوده است.
کو نسیمی ز عرق چین تو تا بنماید
یوسف باد صبا مژده ی پیراهن را
هوش مصنوعی: نسیمی از عرق چین تو می‌وزد که به بادی صبا خبر از پیراهن یوسف می‌دهد.
ساقیا دیر مکن زود بده ساغرِ می
گر گرفته ست سرش خشت بر افکن دَن را
هوش مصنوعی: ای ساقی، تعلل نکن و زود به من جام می بده؛ زیرا که اگر سرش مست شود، به زمین می‌افتد و نمی‌تواند بر خود مسلط باشد.
تازه رو باش و مینداز گره بر ابرو
به کدورت نتوان خورد می روشن را
هوش مصنوعی: خودت را تازه و شاداب نگه‌دار و اجازه نده که نگرانی یا کدورت به تو لطمه بزند؛ روشنایی و نشاطت را از دست نده.
از مجاریِ دماغم نرود دود بخور
مگر از آتش می بر فکنی روزن را
هوش مصنوعی: دود از بینی‌ام بیرون نمی‌آید مگر اینکه آتش به طور عمیق و قوی برانگیخته شود.
خویش را از نفس سوخته دل دار نگاه
که به یک آه بسوزند دو صد خرمن را
هوش مصنوعی: خودت را از قلبی که درونش سوخته نگه‌دار، زیرا یک آه می‌تواند دو صد کشتزار را بسوزاند.
آیه ی خلّصه الله به که آمد دانی
به تهمتن که برآورد ز چه بیژن را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آیه‌ای درباره نجات خداوند هنگامی نازل شد که شخصیت قوی و با اراده‌ای به نام تهمتن (که به بیژن کمک کرد) متوجه شد که دلیل و سر منشا این نجات چیست. بیژن، که به نوعی نماینده انسان‌هایی است که در شرایط سخت و دشوار قرار دارند، از این شاهکار الهی بهره‌مند می‌شود.
شد نزاری ز خیال تو چو سوزن باریک
چه خیال است که بگداخت چنین سوزن را
هوش مصنوعی: نزار به شدت از فکر تو آزرده و پریشان شده است. چه خیالی در ذهن تو وجود دارد که اینقدر توانسته است سوزن را درون خود ذوب کند؟