شمارهٔ ۳۹
زمانه باز جوان کرد پیرزالِ جهان را
بیار می که حیات از می است پیرو جوان را
مگر تتبّعِ من می کند سحاب به نیسان
که وقفِ طرفِ چمن کرد چشم ژاله فشان را
ببین بساطِ بساتین ز گونه گونه ریاحین
به چشم تجربه اعجوبهٔ زمین و زمان را
به چشم بر سرِ گل می کند نثار لآلی
صباح از آن صدفِ غنچه باز کرد دهان را
شکیب چند کند بلبل اختیار ندارد
اگر ز بی خبری فاش کرد رازِ نهان را
به باغبان که رساند سلامِ من که اجازت
نمی دهی که تفرّج کنند سرو روان را
دل ضعیف من از هول بانگ رعد بترسد
بیار و بر سر من کش سبک شراب گران را
حکیم می کده از بهر اعتبار اطبّا
به جام باده مداوا کند چنین خفقان را
ز دست حور وشی حالیا به نقد خوش آید
می و مشاهده ما را و نسیه اهل جنان را
ز تیر طعنه چه ترسم چرا سجود نیارم
کشیده تا بنِ گوش ابروانِ هم چو کمان را
من التفات ندارم به اعتراضِ مقلّد
که اعتبار نباشد مزخرفاتِ چنان را
نزاریا سر دار آمده ست افسر مردان
اگر نداری ای سر نگاه دار زبان را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زمانه باز جوان کرد پیرزالِ جهان را
بیار می که حیات از می است پیرو جوان را
هوش مصنوعی: زمانه دوباره به پیرمردان جوانی بخشیده است. بیا می بخور که زندگی از شراب است و جوانی را به پیروانش هدیه میکند.
مگر تتبّعِ من می کند سحاب به نیسان
که وقفِ طرفِ چمن کرد چشم ژاله فشان را
هوش مصنوعی: آیا ابرها در بهار، با باران خود به من میرسند و چشمان براق و روشن را که در کنار چمن ایستادهاند، میدرخشند؟
ببین بساطِ بساتین ز گونه گونه ریاحین
به چشم تجربه اعجوبهٔ زمین و زمان را
هوش مصنوعی: نگاهی به زیباییهای طبیعت بینداز، جایی که انواع مختلف گلها و گیاهان در کنار هم قرار گرفتهاند. با دیدن این منظرههای شگفتانگیز، میتوان زیباییهای جهان را که همواره در حال تغییر و تحول است، به وضوح مشاهده کرد.
به چشم بر سرِ گل می کند نثار لآلی
صباح از آن صدفِ غنچه باز کرد دهان را
هوش مصنوعی: به چشمان گل، مرواریدهای صبح نثار میشود، چون صدف غنچهای، دهانش را باز کرده است.
شکیب چند کند بلبل اختیار ندارد
اگر ز بی خبری فاش کرد رازِ نهان را
هوش مصنوعی: بلبل چقدر میتواند صبر کند وقتی که نمیتواند خود را کنترل کند و از روی نادانی راز پنهانی را فاش کند.
به باغبان که رساند سلامِ من که اجازت
نمی دهی که تفرّج کنند سرو روان را
هوش مصنوعی: به باغبان بسلام برسان که چرا اجازه نمیدهی سروهای سرسبز در باغ به تفرج بپردازند؟
دل ضعیف من از هول بانگ رعد بترسد
بیار و بر سر من کش سبک شراب گران را
هوش مصنوعی: دل ضعیف من از صدای ترسناک رعد میترسد. بیا و با احتیاط، یک لیوان از شراب خوش طعم و تند را برای من بیاور.
حکیم می کده از بهر اعتبار اطبّا
به جام باده مداوا کند چنین خفقان را
هوش مصنوعی: حکیم در میخانه برای نشان دادن اعتبار پزشکان، با نوشیدن جامی از شراب، این نوع خفقان و فشار را تسکین میدهد.
ز دست حور وشی حالیا به نقد خوش آید
می و مشاهده ما را و نسیه اهل جنان را
هوش مصنوعی: در حال حاضر، مزه خوش شراب و دیدن ما به مراتب از زیباییهای بهشتی ارزش بیشتری دارد.
ز تیر طعنه چه ترسم چرا سجود نیارم
کشیده تا بنِ گوش ابروانِ هم چو کمان را
هوش مصنوعی: من از طعنهها و تیرهایی که به سوی من پرتاب میشود، نمیترسم. چرا باید به زمین بیفتم و سجده کنم، در حالی که ابروان کسی که به زیبایی همچون کمان است به من نزدیک است؟
من التفات ندارم به اعتراضِ مقلّد
که اعتبار نباشد مزخرفاتِ چنان را
هوش مصنوعی: من به اعتراضهای کسانی که فقط از روی تقلید مینالند توجهی ندارم، چون اعتباری برای حرفهای بیاساس آنها قائل نیستم.
نزاریا سر دار آمده ست افسر مردان
اگر نداری ای سر نگاه دار زبان را
هوش مصنوعی: نزدیک است که بزرگمردان به میدان بیایند، پس اگر توانایی مقابله نداری، بهتر است حرفی نزن و خاموش بمان.
حاشیه ها
1401/09/06 19:12
محبوب
در لهجه خراسانی به پیرزن پیرزال گفته میشود