گنجور

شمارهٔ ۳۸

می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
با چنین قوم که ماییم چه کارایشان را
راز مگشا و گر چاره نباشد این عهد
با کسی بند که باطل نکند پیمان را
هر چه درباره من گفت به جای خود بود
من ملامت نکنم معترض نادان را
ره به مجنون نبرد عاقل تدبیر اندیش
خبر از عالم انسان نبود حیوان را
هر که راه از حیوانی سوی انسانی یافت
بشنیده ست و بدانست که جان جانان را
همه دشواری وآسانی دل چندان است
که بدانست که موقوف که دارد جان را
مصلحت بین و به هم برزده لفظی است خلنج
کد خدایی نرسد بی سرو بی سامان را
ما نترسیم ز تهدید و وعید دشمن
دوست گر سر برود رد نکند فرمان را
گر چو من رانده یی قربت این حضرت یافت
نظر شاه جهان است که داند آن را
گر گدایی چو نزاری نبود ور باشد
هیچ نقصان نکند مملکت سلطان را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
هوش مصنوعی: در این بیت به اهمیت خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی اشاره شده است. شاعر می‌گوید که با نوشیدن و شادمانی ایمان را تازه می‌کنند و نگرانی از بهشت و جهنم برای اهل باده و رندی اهمیتی ندارد. در واقع، لذت و عشق به زندگی بر مسائلی چون ترس از عذاب یا امید به پاداش در آخرت پیشی می‌گیرد.
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
هوش مصنوعی: خودت را کنار بگذار تا به جایی نرسی که در آنجا فرصتی برای رسیدن به خوشبختی و رضایت وجود نداشته باشد.
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
با چنین قوم که ماییم چه کارایشان را
هوش مصنوعی: عاقل‌ها را به جایگاه‌های دیوانه‌ها راهی نیست، با چنین جماعتی که ما هستیم چه کار می‌توان کرد؟
راز مگشا و گر چاره نباشد این عهد
با کسی بند که باطل نکند پیمان را
هوش مصنوعی: سخن خود را فاش نکن و اگر راه حلی وجود ندارد، با کسی عهد محبت ببند که به وعده‌اش وفادار بماند و پیمان را نشکند.
هر چه درباره من گفت به جای خود بود
من ملامت نکنم معترض نادان را
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره من گفته شده، درست و به جا بوده است و من شخص نادانی را که معترض است، سرزنش نمی‌کنم.
ره به مجنون نبرد عاقل تدبیر اندیش
خبر از عالم انسان نبود حیوان را
هوش مصنوعی: آدم عاقل و با تدبیر هرگز راهی را که به دیوانگی می‌برد نمی‌راند، زیرا از وضعیت انسانی و نوع جانوران آگاهی ندارد.
هر که راه از حیوانی سوی انسانی یافت
بشنیده ست و بدانست که جان جانان را
هوش مصنوعی: هر کس که مسیر زندگی‌اش از دنیای حیوانی به دنیای انسانی تغییر یافته، باید آگاهی یافته باشد که روح اصلی و حقیقی چیست.
همه دشواری وآسانی دل چندان است
که بدانست که موقوف که دارد جان را
هوش مصنوعی: تمام مشکلات و راحتی‌های زندگی به این بستگی دارد که انسان بداند چه چیزی جان او را در خطر یا در آرامش قرار می‌دهد.
مصلحت بین و به هم برزده لفظی است خلنج
کد خدایی نرسد بی سرو بی سامان را
هوش مصنوعی: مصلحت یعنی مصلحت بین، و به هم آوردن کلمات فقط حالت ظاهری دارد. کسی که حاصل کارش آشفته و بی‌نظم باشد، به خداوند نمی‌رسد.
ما نترسیم ز تهدید و وعید دشمن
دوست گر سر برود رد نکند فرمان را
هوش مصنوعی: ما از تهدید و ترس دشمن هراسی نداریم؛ حتی اگر جان خود را از دست بدهیم، هرگز از دستورات دوستمان پیروی نمی‌کنیم.
گر چو من رانده یی قربت این حضرت یافت
نظر شاه جهان است که داند آن را
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من از نزدیک این مقام رانده شده‌ای، توجه پادشاه جهانیان به توست که می‌داند چه چیزی را باید دید.
گر گدایی چو نزاری نبود ور باشد
هیچ نقصان نکند مملکت سلطان را
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل نزار، گدای واقعی وجود نداشته باشد، یا حتی اگر هم باشد، هیچ نقصانی به مملکت سلطان نمی‌زند.