گنجور

شمارهٔ ۳۷

خوشا مطالعه کردن جمالِ بستان را
به موسمی که صبا تازه می کند جان را
میانِ باغ خرامان گرفته دست به دست
نگارِ سیب زنخدانِ نار پستان را
قدح به دور بگردان دمادم ای ساقی
که نیست رویِ ثباتی سپهرِ گردان را
به مذهبِ صلحا شربِ آبِ رزنهی است
بده ، بیار ، ستیزِ صلاح جویان را
فغان زچنگ برآورد پیاپی ای مطرب
وز آن فغان مددِ روح بخش انسان را
خلافِ مدّعیان است التفات به چنگ
بزن به تار علی رغمِ جانِ نادان را
خوش است مجلس آزادگان که فرقی نیست
میانِ مجمعِ ایشان گدا و سلطان را
زوال دور مبیناد مجلسی که دروست
بتی که نیست چو او در بهشت رضوان را
نزاریا اگرت ره نمی دهند آن جا
عجب مدار که دفعی معیّن است آن را
سپندِ دل همه بر آتشِ دعا دارند
چه گونه چشم رسد روزگارِ ایشان را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوشا مطالعه کردن جمالِ بستان را
به موسمی که صبا تازه می کند جان را
هوش مصنوعی: خوشا زمانی که در باغ زیبایی‌ها را تماشا کنی و نسیم ملایم جان تازه‌ای به تو می‌بخشد.
میانِ باغ خرامان گرفته دست به دست
نگارِ سیب زنخدانِ نار پستان را
هوش مصنوعی: در میان باغ، کسی با آرامش قدم می‌زند و دست در دست همسری دارد که زیبایی‌اش مانند سیب و نرمی‌اش مانند میوه نار است.
قدح به دور بگردان دمادم ای ساقی
که نیست رویِ ثباتی سپهرِ گردان را
هوش مصنوعی: ای ساقی، هر لحظه جام را بچرخان و پر کن، زیرا آسمان همیشه ثابت نیست و تغییر می‌کند.
به مذهبِ صلحا شربِ آبِ رزنهی است
بده ، بیار ، ستیزِ صلاح جویان را
هوش مصنوعی: به عقیده پاکان، نوشیدن آب زلال و صاف به مانند آرامش و صلح است. بیا و این کار را انجام بده، بدون تنش و درگیری، تا نیک‌مردان به هدف‌های خود دست یابند.
فغان زچنگ برآورد پیاپی ای مطرب
وز آن فغان مددِ روح بخش انسان را
هوش مصنوعی: آه و فریاد از ساز بلند می‌شود، ای سازنده آهنگ، و از این فریاد، روح انسان را کمک کن.
خلافِ مدّعیان است التفات به چنگ
بزن به تار علی رغمِ جانِ نادان را
هوش مصنوعی: توجه به واقعیات و حقایق زندگی، برخلاف ادعاهای کسانی است که فقط به ظواهر می‌پردازند. باید با قاطعیت و جدیت به مسائلی که برای ما اهمیت دارد، بپردازیم، حتی اگر این کار برای افرادی که نمی‌دانند دشوار باشد.
خوش است مجلس آزادگان که فرقی نیست
میانِ مجمعِ ایشان گدا و سلطان را
هوش مصنوعی: مجلس آزادگان بسیار دل‌پذیر است زیرا در آن هیچ تفاوتی میان تهیدستان و پادشاهان وجود ندارد.
زوال دور مبیناد مجلسی که دروست
بتی که نیست چو او در بهشت رضوان را
هوش مصنوعی: از دیدن زوال و نابودی در مجلسی غافل نشو که در آن مجسمه‌ای وجود دارد که مانند آن در بهشت رضوان نیست.
نزاریا اگرت ره نمی دهند آن جا
عجب مدار که دفعی معیّن است آن را
هوش مصنوعی: اگر در جایی که می‌خواهی بروی به تو اجازه نمی‌دهند، تعجب نکن؛ چون که این مسیر از قبل مشخص شده است.
سپندِ دل همه بر آتشِ دعا دارند
چه گونه چشم رسد روزگارِ ایشان را
هوش مصنوعی: دل‌ها همه در انتظار اثر دعاها هستند، اما چگونه می‌توان انتظار داشت که روزگارشان به خوبی بگذرد؟