گنجور

شمارهٔ ۳۶

با یادِ دوستان ندهد هیچ کس مرا
بی یادِ دوستان نرود یک نفس مرا
مشتاقِ دوستانم تا می رود نفس
هرگز ز سر برون نرود این هوس مرا
لبّیکِ دوست می زنم و مست می دوم
گو خواه محتسب زن و خواهی عسس مرا
حاجت به تیغ نیست بگویید با رقیب
یک غمزه زان دو چشم پرآشوب بس مرا
با شاه گو بگوی که با دوستان دمی
خوش تر ز تخت گاه تو آید حرس مرا
برمن به جز ولی همه ملک ار شوند خصم
گو پوست در کشند زسر چون عدس مرا
من در قیامتم ز رقیبانِ کویِ دوست
حاجت به حشر نیست دگر زین سپس مرا
سیلی چنین که می رود از دیده در کنار
معذورم ار به چشم در آید ارس مرا
تا وارهاندم ز نزاری دریغ اگر
بودی به توبه کردن دل دسترس مرا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با یادِ دوستان ندهد هیچ کس مرا
بی یادِ دوستان نرود یک نفس مرا
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند مرا به یاد دوستانم فراموش کند؛ حتی یک لحظه هم نمی‌توانم از یاد آن‌ها دور شوم.
مشتاقِ دوستانم تا می رود نفس
هرگز ز سر برون نرود این هوس مرا
هوش مصنوعی: من همیشه به دوستانم علاقه‌مندم و هیچگاه این احساس را از یاد نمی‌برم.
لبّیکِ دوست می زنم و مست می دوم
گو خواه محتسب زن و خواهی عسس مرا
هوش مصنوعی: به دعوت دوست پاسخ می‌دهم و در حال مستی به سوی او می‌روم، خواه بخواهد که نوشیدنی‌ام را بدهد و خواه بخواهد که نگهبان مرا بگیرد.
حاجت به تیغ نیست بگویید با رقیب
یک غمزه زان دو چشم پرآشوب بس مرا
هوش مصنوعی: به شمشیر نیازی نیست، با رقیب بگویید که فقط یک اشاره با آن دو چشم پر از غم کافی است تا من را تحت تأثیر قرار دهد.
با شاه گو بگوی که با دوستان دمی
خوش تر ز تخت گاه تو آید حرس مرا
هوش مصنوعی: به شاه بگو که لحظه‌ای با دوستان بودن و خوش بودن برای من از نشستن بر تخت سلطنت او مهم‌تر است.
برمن به جز ولی همه ملک ار شوند خصم
گو پوست در کشند زسر چون عدس مرا
هوش مصنوعی: اگر همه مملکت و ملک‌ها هم دشمن من شوند، باز هم کسی جز ولی و دوست من نمی‌تواند به من آسیب برساند. مانند این که اگر پوست من را بکنند، از سرم چیزی جز مغز عدس باقی نمی‌ماند.
من در قیامتم ز رقیبانِ کویِ دوست
حاجت به حشر نیست دگر زین سپس مرا
هوش مصنوعی: در روز قیامت، نیازی به جمع شدن در میان رقبای معشوق ندارم، چون پس از آن، دیگر چیزی نمی‌خواهم.
سیلی چنین که می رود از دیده در کنار
معذورم ار به چشم در آید ارس مرا
هوش مصنوعی: من در کنار این سیلی که از چشمانم می‌ریزد، معذور هستم اگر اشک‌هایم برای تو قابل دیدن باشد.
تا وارهاندم ز نزاری دریغ اگر
بودی به توبه کردن دل دسترس مرا
هوش مصنوعی: اگر من از ناامیدی رها شوم، افسوس که اگر تو قادر به توبه کردن بودی، دل من در دسترس تو بود.