شمارهٔ ۳۶۰
غایب نشد زمانی از خاطرم خیالت
در پیش چشم دارم آیینهٔ جمالت
هر بامداد دیدن رویت خجسته باشد
فرخ کسی که گیرد بر خویشتن به فالت
سر بر خط ارادت داریم و دیده بر در
تا کی دهند ما را پروانهٔ وصالت
دلها نثار پایت جانها فدای نامت
گر خون ما بریزی این نیز هم حلالت
با نقش بند اول صورت کند نیفتد
از نوک کلک قدرت یک نقطه همچو خالت
عیسی نفس نیارد با معجز دهانت
موسی نظر بدوزد از پرتو جلالت
وقتی که خشمناکی، با ما عتاب میکن
بر هم مزن جهانی کز ما بود ملالت
گفتم همه تو را ام خود را طلاق دادم
تا بو که محو گردم در هستی کمالت
گفتا قدم نداری تا کی دم ای نزاری
بس کن که در نگیرد با ما به قیل و قالت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غایب نشد زمانی از خاطرم خیالت
در پیش چشم دارم آیینهٔ جمالت
هوش مصنوعی: هیچگاه تصویر تو از یادم نمیرود و همیشه زیباییات را در نظرم دارم.
هر بامداد دیدن رویت خجسته باشد
فرخ کسی که گیرد بر خویشتن به فالت
هوش مصنوعی: هر روز صبح، دیدن چهره تو موجب خوشحالی و سعادت است. خوشبختی از آن کسی است که تو را در آرزوهایش داشته باشد.
سر بر خط ارادت داریم و دیده بر در
تا کی دهند ما را پروانهٔ وصالت
هوش مصنوعی: ما با کمال ارادت سر بر خط تو گذاشتهایم و چشمانمان به در دوخته شدهاند؛ نمیدانیم تا چه زمانی باید منتظر بمانیم تا ما را به وصال و نزدیکیات برسانند.
دلها نثار پایت جانها فدای نامت
گر خون ما بریزی این نیز هم حلالت
هوش مصنوعی: دلها در راه تو قربانی میشود و جانها برای نام تو فدای میگردد. حتی اگر خون ما را هم بریزی، این نیز بر تو حلال است.
با نقش بند اول صورت کند نیفتد
از نوک کلک قدرت یک نقطه همچو خالت
هوش مصنوعی: هیچگاه زیبایی و هنر اولیه تو از نوک قلم تواناییام کم نمیشود؛ تو همانند یک نقطه در چهرهات میدرخشی.
عیسی نفس نیارد با معجز دهانت
موسی نظر بدوزد از پرتو جلالت
هوش مصنوعی: عیسی نمیتواند از تأثیر کلام تو بهرهمند شود، ولی موسی میتواند به عظمت و جلال تو نگاه کند و از نور آن بهرهمند شود.
وقتی که خشمناکی، با ما عتاب میکن
بر هم مزن جهانی کز ما بود ملالت
هوش مصنوعی: زمانی که عصبانی هستی و با ما صحبت میکنی، آرام و قرار خودت را از دست نده، زیرا دلتنگی و ناراحتیای که از ما ناشی میشود، هیچ فایدهای ندارد.
گفتم همه تو را ام خود را طلاق دادم
تا بو که محو گردم در هستی کمالت
هوش مصنوعی: من به خودم گفتم که همه چیز را رها میکنم و فقط به تو توجه میکنم، تا بتوانم بهطور کامل در زیبایی و کمال تو غرق شوم.
گفتا قدم نداری تا کی دم ای نزاری
بس کن که در نگیرد با ما به قیل و قالت
هوش مصنوعی: گفت: تو که هیچ تلاشی نمیکنی، چرا مدام در این بحثها مداخله میکنی؟ بهتر است که دیگر ادامه ندهی، چون این جدلها فایدهای ندارد و به هیچ نتیجهای نمیرسد.

حکیم نزاری