گنجور

شمارهٔ ۳۵۸

موذّن فالق الاصباح می گفت
گمان بردم که هات الراح می گفت
بر افکندم ز خواب آن دل ستان را
که می را مونس الرواح می گفت
سر ده را مسیح وقت میخواند
طلوع صبح را صبّاح می گفت
بدو گفتم چه می گوید موذّن
مگر رمزی در این اصلاح می گفت
قدح پر کن که چون کردی قدح پر
نباشد حاجت مصباح می گفت
به لفظی دیگرش می خواند جان بخش
به دیگر قوّت اشباح می گفت
وجوهی نقد می باید که بگشاد
در می خانه بی مفتاح می گفت
نمی گفت از طلوع صبح باری
همه در لمعه ی اقداح می گفت
در افکن کشتی ای در بحر مجلس
که پندارم تورا ملّاح می گفت
نزاری گفت قیدی هست در راه
ولی مقری هوالفتاح می گفت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موذّن فالق الاصباح می گفت
گمان بردم که هات الراح می گفت
هوش مصنوعی: موذّن (آوازدهٔ اذان) صبح زود اعلام می‌کرد، و من فکر کردم که او در حال دعوت به استراحت است.
بر افکندم ز خواب آن دل ستان را
که می را مونس الرواح می گفت
هوش مصنوعی: من آن دل را که عاشقانه به فکر عشق بود بیدار کردم و از خوابش بیرون آوردم، چرا که او می‌گفت که شراب هم‌صحبت روح‌هاست.
سر ده را مسیح وقت میخواند
طلوع صبح را صبّاح می گفت
هوش مصنوعی: سحرگاهان، فرشته‌ای به نام مسیح به سر ده ندا می‌دهد و صبح را با نامی زیبا به نام صبّاح توصیف می‌کند.
بدو گفتم چه می گوید موذّن
مگر رمزی در این اصلاح می گفت
هوش مصنوعی: به او گفتم موذن چه می‌گوید، آیا جز یک رمز در این صدا وجود دارد؟
قدح پر کن که چون کردی قدح پر
نباشد حاجت مصباح می گفت
هوش مصنوعی: چو آغاز کردی به پر کردن جام، دیگر نیازی به چراغ نیست، می‌گوید که هر چه می‌خواهی، اکنون فراهم کن.
به لفظی دیگرش می خواند جان بخش
به دیگر قوّت اشباح می گفت
هوش مصنوعی: به شکل دیگری می‌گوید که روح زندگی‌بخش را به نامی دیگر می‌خواند و به قدرت‌های دیگر موجودات اشاره می‌کند.
وجوهی نقد می باید که بگشاد
در می خانه بی مفتاح می گفت
هوش مصنوعی: برای ورود به میخانه، لازم است که پول نقدی داشته باشی، زیرا بدون آن نمی‌توانی در را بگشایی.
نمی گفت از طلوع صبح باری
همه در لمعه ی اقداح می گفت
هوش مصنوعی: او نمی‌گفت که صبح طلوع می‌کند، بلکه همه جا از زیبایی و جلوه‌های بیداری صحبت می‌کرد.
در افکن کشتی ای در بحر مجلس
که پندارم تورا ملّاح می گفت
هوش مصنوعی: کشتی‌ات را در دریا پرچم مجلس برافراز، چون به نظر می‌رسد که تو را کاپیتان می‌نامند.
نزاری گفت قیدی هست در راه
ولی مقری هوالفتاح می گفت
هوش مصنوعی: نزاری می‌گوید که در مسیر زندگی موانعی وجود دارد، اما مقرری (کس یا چیزی) به نام «فتح» وجود دارد که می‌تواند این موانع را از سر راه بردارد.