گنجور

شمارهٔ ۳۵۷

نگارم را ز جان خوشتر توان گفت
لبش را چشمه کوثر توان گفت
ز چالاکی که دیدم سرو آزاد
به جز او را به ایزد گر توان گفت
مرا گویند اگر اسلام خواهی
به ترک قبله ی آزر توان گفت
ولیکن با چو من صورت پرستی
حدیث کفر و دین کمتر توان گفت
وفا داری کنم با دوست چندان
که چون افسانه تا محشر توان گفت
وفای دوستان تا باز گویند
حدیث ازهر و مزهر توان گفت
فدای عشق را در جان سپاری
نکوبخت بلند اختر توان گفت
نه آن اندیشه دارم در دل از دوست
که هرگز با کسی دیگر توان گفت
چو می دانی نزاری کین سخنها
کخ در جان است با جان بر توان گفت
برو با جان به لفظ جان سخن گوی
که حق فی الجمله با حق ور توان گفت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگارم را ز جان خوشتر توان گفت
لبش را چشمه کوثر توان گفت
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که محبوبم برایم از جان عزیزتر است و لب‌هایش را به چشمه‌ای از نعمت و طراوت تشبیه کرد.
ز چالاکی که دیدم سرو آزاد
به جز او را به ایزد گر توان گفت
هوش مصنوعی: از تند و چابک بودن سروی که دیدم، به جز او هیچ کسی را نمی‌توان به خداوند نسبت داد.
مرا گویند اگر اسلام خواهی
به ترک قبله ی آزر توان گفت
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مسلمان شوی، باید از پرستش بت‌خانه‌ ای که آزر دارد دست برداری.
ولیکن با چو من صورت پرستی
حدیث کفر و دین کمتر توان گفت
هوش مصنوعی: اما در مورد افرادی مانند من که فقط به ظواهر می‌پردازند، کمتر می‌توان درباره کفر و دین صحبت کرد.
وفا داری کنم با دوست چندان
که چون افسانه تا محشر توان گفت
هوش مصنوعی: من به دوستی وفادار می‌مانم به اندازه‌ای که توانمندی روایت آن را تا قیامت داشته باشم، مانند یک داستان افسانه‌ای.
وفای دوستان تا باز گویند
حدیث ازهر و مزهر توان گفت
هوش مصنوعی: دوستی و وفاداری دوستان تا زمانی که درباره عشق و زیبایی صحبت کنند، می‌تواند قابل درک و بیان شود.
فدای عشق را در جان سپاری
نکوبخت بلند اختر توان گفت
هوش مصنوعی: فدای عشق شدن و در راه آن جان دادن، نشانه‌ای از خوشبختی و سرنوشت خوب است.
نه آن اندیشه دارم در دل از دوست
که هرگز با کسی دیگر توان گفت
هوش مصنوعی: من دیگر درباره دوستی‌ام به اندازه‌ای از عشق و محبت فکر نمی‌کنم که بتوانم با کسی دیگر درباره‌اش صحبت کنم.
چو می دانی نزاری کین سخنها
کخ در جان است با جان بر توان گفت
هوش مصنوعی: هرگاه که بدانی، نازنین، این کلمات از عمق وجود می‌آیند، می‌توانی آنها را با تمام وجودت بیان کنی.
برو با جان به لفظ جان سخن گوی
که حق فی الجمله با حق ور توان گفت
هوش مصنوعی: برو و با تمام وجود به گفت‌وگو بپرداز، زیرا که حقیقت همیشه در کنار حقیقت است اگر بتوانی به آن دست یابی.