گنجور

شمارهٔ ۳۵۴

ما دگر بوی کسی برنتوانیم گرفت
هر زمان شیوه ی دیگر نتوانیم گرفت
در وفای تو اگر سر برود از سر دست
شرط عهدی دگر از سرنتوانیم گرفت
گر ز هر گوشه هلیلی به درآید ماییم
که چو از هر کم مزهر نتوانیم گرفت
آفتابی تو و ما سایه از آن در عقبیم
که قدم از قدمت برنتوانیم گرفت
ما ضعیفیم و سبک دل تو گرانی مشمر
گر میانت چو کمر در نتوانیم گرفت
یار چون لشکری افتاد مسافر گشتیم
ترک دنباله ی لشکر نتوانیم گرفت
روی در روی خیال تو کنم اولاتر
که ازین روی نکوتر نتوانیم گرفت
رنگ رخ ساره چنین زرد از آن می داریم
که بر سیم تو بی زر نتوانیم گرفت
به گریبان هوای دل خود در زده چنگ
دامن دوست عجب گر نتوانیم گرفت
تکیه بر صبر نزاری نتوان کرد ای دل
نه که آرام بر آذر نتوانیم گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما دگر بوی کسی برنتوانیم گرفت
هر زمان شیوه ی دیگر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانیم بوی کسی را حس کنیم، زیرا هر بار شیوه‌ای متفاوت در پیش می‌گیریم.
در وفای تو اگر سر برود از سر دست
شرط عهدی دگر از سرنتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: اگر برای وفاداری به تو جانم را هم از دست بدهم، از عهدی که بسته‌ایم نمی‌توانم کوتاه بیایم.
گر ز هر گوشه هلیلی به درآید ماییم
که چو از هر کم مزهر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: اگر از هر گوشه کسی بیافتد و وارد شود، ما همچنان همین هستیم که نمی‌توانیم از هر چیز کم ارزش و بیهوده، فایده‌ای بگیریم.
آفتابی تو و ما سایه از آن در عقبیم
که قدم از قدمت برنتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: تو به مانند آفتابی هستی و ما چون سایه‌ای در پی تو، به قدری که نمی‌توانیم حتی یک قدم در کنار تو برداریم.
ما ضعیفیم و سبک دل تو گرانی مشمر
گر میانت چو کمر در نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: ما ضعیف و بی‌پناه هستیم و نباید سنگینی و مشکلات تو را بر دوش بگیریم. اگر تو مثل کمری در وسط فشار و دشواری هستی، ما توان برداشتن آن را نداریم.
یار چون لشکری افتاد مسافر گشتیم
ترک دنباله ی لشکر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: یار مانند سربازان یک لشکر به میدان آمد و ما در پی او مسافر شدیم، اما نمی‌توانیم دنباله‌ی این لشکر را بگیریم.
روی در روی خیال تو کنم اولاتر
که ازین روی نکوتر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: می‌خواهم ابتدا به تصویر خیالی تو بنگرم، زیرا نمی‌توانیم از این چهره زیباتر پیدا کنیم.
رنگ رخ ساره چنین زرد از آن می داریم
که بر سیم تو بی زر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: رنگ چهره ساره به این شدت زرد است که ما از آن می‌ترسیم، چرا که نمی‌توانیم با سیم و زیبایی تو که بی‌‌زرق و برق است، زیبایی‌ای را به دست آوریم.
به گریبان هوای دل خود در زده چنگ
دامن دوست عجب گر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: دل خود را به شدت درگیر هوای دوست کرده‌ایم، و چه شگفت‌انگیز است اگر نتوانیم دامن او را بگیریم.
تکیه بر صبر نزاری نتوان کرد ای دل
نه که آرام بر آذر نتوانیم گرفت
هوش مصنوعی: ای دل، نمی‌توان بر صبر نازک و شکننده تکیه کرد؛ چون نمی‌توان بر آتش آرام گرفت.