شمارهٔ ۳۴۸
گر مرا در بی هشی با دوست کاری رفت رفت
بیدلی را گر ز دستش اختیاری رفت رفت
نا به کاری مبتلایی در بلایی ماند ماند
ور خردمندی خطایی کرد و کاری رفت رفت
گر مراد از باغ دیدن چیدن گل بود بود
بلبل شوریده را در سینه خاری رفت رفت
همت مجنون اگر جانی به لیلی داد داد
ور سری در مقدم زیبا نگاری رفت رفت
کشتییی گر در محیط افتاد و سیری کرد کرد
تختهیی از موج دریا بر کناری رفت رفت
گر مرا او با رقیبش در مقامی دید دید
در میان با دوست گر بوس و کناری رفت رفت
گر دلم از آتش آن زلف مشکین سوخت سوخت
وز بخورش در دماغم گر بخاری رفت رفت
در زیارتگاه دردم گر نیازی هست هست
سوزناکی گر به زاری در مزاری رفت رفت
عشق اگر در بی قرای جان ما را داشت داشت
از پشیمانی چه حاصل گر قراری رفت رفت
آفت جان نزاری رغبت دل بود بود
نیمجانی در سر دل رفت آری رفت رفت
گنج اگر چه دیر دیدم رنج ضایع نیست نیست
چون وصالی یافتم گر انتظاری رفت رفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر مرا در بی هشی با دوست کاری رفت رفت
بیدلی را گر ز دستش اختیاری رفت رفت
هوش مصنوعی: وقتی که در حالتی از بیخبری با دوستی مواجه شدم، احساس کردم که بیدلی من از دست او خارج شده و دیگر هیچ کنترلی بر آن ندارم.
نا به کاری مبتلایی در بلایی ماند ماند
ور خردمندی خطایی کرد و کاری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر انسان به کارهای نادرست دست بزند، در مشکلات و سختیها گرفتار میشود و همچنان در آن میماند. اما اگر فردی با خرد و اندیشه به اشتباهی دچار شود، به تدریج به سمت اصلاح و پیشرفت حرکت میکند و از آن خطا عبور میکند.
گر مراد از باغ دیدن چیدن گل بود بود
بلبل شوریده را در سینه خاری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر هدف از دیدن باغ، چیدن گل باشد، پس بلبل عاشق در دلش یک خار را تحمل میکند و به سمت آن میرود.
همت مجنون اگر جانی به لیلی داد داد
ور سری در مقدم زیبا نگاری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر مجنون در عشق لیلی جانش را نثار کرد، اگر هم سرش را برای زیبایی او دچار خطر کرد، نشاندهندهی عمق علاقه و فدای اوست.
کشتییی گر در محیط افتاد و سیری کرد کرد
تختهیی از موج دریا بر کناری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر کشتیای در دریا با طوفان مواجه شود و به سویی برود، تختهای از آن بر اثر امواج به ساحل میرسد و کنار میرود.
گر مرا او با رقیبش در مقامی دید دید
در میان با دوست گر بوس و کناری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر او مرا با رقیبش در جایی مشاهده کند، نباید نگران شود، چون در میان دوستان، اگر دوستی با هم بوس و کنار رفت، یعنی از هم نزدیک هستند.
گر دلم از آتش آن زلف مشکین سوخت سوخت
وز بخورش در دماغم گر بخاری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر دلم از زیبایی آن موهای سیاه بسوزد، بسوزد. و اگر بویی از عطرش در بینی من بپیچد، بپیچد.
در زیارتگاه دردم گر نیازی هست هست
سوزناکی گر به زاری در مزاری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر در مکانی مقدس به سوگ نشستهای و نیاز به تسکین داری، در آنجا دردی وجود دارد؛ اگر به یاد کسی عزیز به زاری مشغول شوی، دیگر نمیتوانی از آن مکان دور شوی.
عشق اگر در بی قرای جان ما را داشت داشت
از پشیمانی چه حاصل گر قراری رفت رفت
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل ما جا داشته باشد، پشیمانی چه سودی دارد؟ اگر آرامشی از دست برود، دیگر بازگشتی نیست.
آفت جان نزاری رغبت دل بود بود
نیمجانی در سر دل رفت آری رفت رفت
هوش مصنوعی: آتش دل و رغبت آن، جان را به شدت آزرده میکند. با وجود اینکه تنها نیمجان باقی مانده، باز هم دل به رفتن میدهد و سرانجام میرود.
گنج اگر چه دیر دیدم رنج ضایع نیست نیست
چون وصالی یافتم گر انتظاری رفت رفت
هوش مصنوعی: هرچند برای رسیدن به گنج دچار سختی و زحمت شدم، اما این زحمت بیفایده نیست، چون حالا که به وصالی دست یافتهام، اگر هم برایش مدت زیادی انتظار کشیدم، اهمیتی ندارد.

حکیم نزاری