گنجور

شمارهٔ ۳۴۷

چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت
به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است
که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح
اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
شکایتی بود آری نمی توانم گفت
که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم
بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
فریب دادن دل را گمان برم که برو
همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ
که عمر در هوس انتظار کرد و برفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه جای دشمنی است آن که یار کرد و برفت
به اختیار سفر اختیار کرد و برفت
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که اگر کسی با محبت و به اراده خودش از کنار ما می‌رود، نباید او را دشمن و مخالف خود بدانیم. این فرد با خواسته خود رفته و چه نیازی به دشمنی و کینه ورزی است؟
نظر به غیر چرا ی کنم جزای من است
که خون دیده ی من در کنار کرد و برفت
هوش مصنوعی: چرا باید به غیر از تو نگاه کنم وقتی که نتیجه‌اش تنها غم و گریه است و تمام زحماتم فقط به خاطر چشم‌های گریانم بی‌فایده بود و رفتی؟
مرا به درد دل و سوز سینه ی مجروح
اسیر حادثه ی روزگار کرد و برفت
هوش مصنوعی: مرا به خاطر گرانی‌های زندگی و زخم‌های درونم ناراخت کرد و سپس رفت.
شکایتی بود آری نمی توانم گفت
که هیچ خصم نکرد آن چه یار کرد و برفت
هوش مصنوعی: شکایتی وجود دارد، اما نمی‌توانم بگویم که هیچ دشمنی به اندازه‌ی یارم به من آسیب نزده و سپس رفت.
قرار کرد که بعد از دو هفته باز آیم
بدین قرار مرا بی قرار کرد و برفت
هوش مصنوعی: او تصمیم گرفته بود که بعد از دو هفته دوباره برگردد، اما با این وعده او را بی‌قرار ساخت و رفت.
فریب دادن دل را گمان برم که برو
همان عزیزم اگر چند خوار کرد و برفت
هوش مصنوعی: من فکر می‌کنم که باید دل را فریب دهم و بروم، هرچند که او مرا کم ارزش کرد و رفت.
دریغ و درد نزاری نگر به درد و دریغ
که عمر در هوس انتظار کرد و برفت
هوش مصنوعی: نابودی و اندوهی که در دل داریم، نگاه کن به زحمت و اندوهی که عمرمان به خاطر آرزوهای دست نیافتنی گذشت و به پایان رسید.