شمارهٔ ۳۴۶
دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت
در انتظار شد و ایام و روزگار برفت
سزا همین بود آن را که یار بگذرد
ولی چه فایده کز دستم اختیار برفت
به قهستان در، از آرام دل جدا گشتم
چنان که خون ز دو چشمم هزار بار برفت
بر اعتماد جگرخواره ای دگر بودم
خبر رسید که او هم ز سبزوار برفت
کنار من چه شود گر ز دیده پر خون است
که این چنین دو دل آرام از کنار برفت
زمن قرار و شکیب و سکون و صبر به کل
چو هر دو یار برفتند هر چهار برفت
چرا به شیفتگی سرزنش کنند مرا
که دل نماند و جگر خون ببود و یار برفت
کسیم گفت که او بازخواهد آمد زود
هنوز شکر کنم گر برین قرار برفت
نزاریا چه توان کرد با قضا مستیز
چو بودنی به ضرورت ببود و باید رفت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دریغ عمر که بی روی آن نگار برفت
در انتظار شد و ایام و روزگار برفت
هوش مصنوعی: عمر به شادی و زیبایی آن معشوق گذشته و در حالی که در انتظار دیدنش بود، روزها و زمانه سپری شد.
سزا همین بود آن را که یار بگذرد
ولی چه فایده کز دستم اختیار برفت
هوش مصنوعی: این طبیعی بود که یار مرا ترک کند، اما چه فایده دارد که من اختیار و انتخابم را از دست دادهام.
به قهستان در، از آرام دل جدا گشتم
چنان که خون ز دو چشمم هزار بار برفت
هوش مصنوعی: در حالی که به قهستان وارد شدم، از حس آرامش دل جدا شدم، به گونهای که هزار بار اشک از چشمانم ریخت.
بر اعتماد جگرخواره ای دگر بودم
خبر رسید که او هم ز سبزوار برفت
هوش مصنوعی: به خاطر اعتماد به کسی که آسیبدیده و رنجور است، دلداده شده بودم. اما خبر رسید که او نیز از سبزوار رفته است.
کنار من چه شود گر ز دیده پر خون است
که این چنین دو دل آرام از کنار برفت
هوش مصنوعی: نزدیک من چه اتفاقی میافتد اگر چشمانم پر از اشک است، در حالی که این یار دو دل و آرام از کنارم میرود.
زمن قرار و شکیب و سکون و صبر به کل
چو هر دو یار برفتند هر چهار برفت
هوش مصنوعی: وقتی هر دو یار از من دور شدند، تمام آرامش و صبر و قرارم نیز از دست رفت.
چرا به شیفتگی سرزنش کنند مرا
که دل نماند و جگر خون ببود و یار برفت
هوش مصنوعی: چرا باید دیگران مرا به خاطر شیفتگیام مورد سرزنش قرار دهند، در حالی که دل من شکسته و جگرم خونین است و یارم رفته است؟
کسیم گفت که او بازخواهد آمد زود
هنوز شکر کنم گر برین قرار برفت
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که او به زودی بازخواهد گشت، هنوز شکرگزاری میکنم اگر بر این حال و وضعیت رفته شود.
نزاریا چه توان کرد با قضا مستیز
چو بودنی به ضرورت ببود و باید رفت
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند با تقدیر و سرنوشت خود مبارزه کند، زیرا برخی چیزها به طور必یعین و ضروری اتفاق میافتند و ما ناگزیر از پذیرش آنها هستیم.
حاشیه ها
1399/02/20 15:05
سیدعلی
مصراع آخر درستش چنین است:
چو بودنی به ضرورت ببود و یار برفت

حکیم نزاری