گنجور

شمارهٔ ۳۴۹

از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت
که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت
بهانه می کنم آخر شراب باری چیست
که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت
هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد
چه خوب رفت و موافق ره صواب گرفت
اگر نه بهر خلاص از عذاب هجران است
چرا چنین به رحیل خودم شتاب گرفت
امید خیر بباید برید و استخلاص
ز تشنه یی که چو من بر پی سراب گرفت
گرت مجال بود از عذاب خلق گریز
که جغد خانه ازین غصّه در خراب گرفت
به آفتاب نگه کن که از حیا هر شام
به زیر چادر شب روی در نقاب گرفت
چو صور عشق فرو کوفتم ز هیبت آن
کسی نماند که از من نه اجتناب گرفت
که راست طاقت نور تجلی شب طور
شنیده ای که کلیم از چه اضطراب گرفت
ز تاب مهر دلم در پناه زلف گریخت
چو سایه دید فرو آمد و مآب گرفت
از آن بسوخت نزاری که طبع خود رایش
مقام دیده و دل نزد آفتاب گرفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت
که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت
هوش مصنوعی: دل من به‌خاطر عشق و شوقی که به شراب دارم، شکسته و بی‌قرار شده است. صبح و شب، همه‌جا دل در گرو شراب است و این حال باعث خواب‌آلودگی و ناراحتی‌ام شده است.
بهانه می کنم آخر شراب باری چیست
که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت
هوش مصنوعی: در نهایت، دلیلی برای نوشیدن شراب پیدا می‌کنم، زیرا عشق به دوست چنان در قلبم شعله‌ور شده که دیگر تاب تحملش را ندارم.
هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد
چه خوب رفت و موافق ره صواب گرفت
هوش مصنوعی: هنوز هیچ چیز ندیدم که از من گرفته شود، اما آن شخص به خوبی رفت و راه درست را انتخاب کرد.
اگر نه بهر خلاص از عذاب هجران است
چرا چنین به رحیل خودم شتاب گرفت
هوش مصنوعی: اگر این سفر برای رهایی از عذابی که به خاطر دوری از تو تحمل می‌کنم نیست، پس چرا اینقدر سریع برای رفتن آماده شدم؟
امید خیر بباید برید و استخلاص
ز تشنه یی که چو من بر پی سراب گرفت
هوش مصنوعی: باید امید به خوبی را کنار گذاشت و از تشنگی رهایی جست، مانند کسی که دنبال یک سراب می‌دود.
گرت مجال بود از عذاب خلق گریز
که جغد خانه ازین غصّه در خراب گرفت
هوش مصنوعی: اگر فرصتی برای فرار از عذاب و رنج دیگران داری، بهتر است که این کار را انجام بدهی، چرا که جغد هم در ویرانی‌ها از این درد و اندوه دوری کرده است.
به آفتاب نگه کن که از حیا هر شام
به زیر چادر شب روی در نقاب گرفت
هوش مصنوعی: به خورشید نگاه کن که به خاطر شرم و حیا، هر غروب زیر سایه شب خود را می‌پوشاند.
چو صور عشق فرو کوفتم ز هیبت آن
کسی نماند که از من نه اجتناب گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که عشق را با شدت و شدت در خود احساس کردم، آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتم که کسی جرات نکرد از من فاصله بگیرد.
که راست طاقت نور تجلی شب طور
شنیده ای که کلیم از چه اضطراب گرفت
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که موسی (کلیم) چگونه از شدت نور تجلی در شب طور دچار اضطراب شد؟
ز تاب مهر دلم در پناه زلف گریخت
چو سایه دید فرو آمد و مآب گرفت
هوش مصنوعی: از تابش خورشید، دل من در پناه موهایش فرار کرد. وقتی سایه را دید، به سمت او آمد و به او پناه برد.
از آن بسوخت نزاری که طبع خود رایش
مقام دیده و دل نزد آفتاب گرفت
هوش مصنوعی: دل و جان من به خاطر طبع و روح خود، از آن سو دچار سوزش و آتش شده‌اند، که در برابر نور خورشید مقام و زیبایی خود را حفظ کرده‌اند.