گنجور

شمارهٔ ۳۴۲

دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت
مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت
جمله شیرین پاسخ و شیرین لب و شیرین دهن
جمله نیکو سیرت و نیکو دل و نیکو سرشت
سیب و نارنج و ترنج و نرگس از پیرامنش
ماه رویان صبوحی بی نگهبانان زشت
چار سوی بزم هم چون جنّت از بس فر و زیب
بر ارم کرده تفاخر همچو کعبه بر کنشت
خوی بر رخساره ی اوراق گل هر یک چنان
قطره ی شبنم بود بنشسته بر اطراف کشت
بزمی القصه چو فردوس برین آراسته
بیش از این بر صفحه ی کاغذ نمی یارم نوشت
پیش کردم سر که بستانم ز حوری بوسه ای
دست کردم پیش تا در گردنش آرم نهشت
در هراسیدم ز خواب و خواب خوش بر چشم من
آتش حسرت سبک بگداخت چون در آب خشت
حاضر و غایب نزاری خواب و بیداری یکیست
باز می گو با حواری دوش بودم در بهشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش با جمعی حواری باده خوردم در بهشت
مجلسی دیدم همه عیسی دم و مریم جهشت
هوش مصنوعی: دیروز در جمعی از افرادی خوش‌دل، در بهشتی که به مانند مجلس شادی بود، افرادی را دیدم که همگی به حضرت عیسی و مریم مقدس اشاره داشتند و در حال شادی و خرم بودند.
جمله شیرین پاسخ و شیرین لب و شیرین دهن
جمله نیکو سیرت و نیکو دل و نیکو سرشت
هوش مصنوعی: همه پاسخ‌های او دلنشین و لحنش شیرین است. رفتار و روح او نیز نیکو و خوشایند است.
سیب و نارنج و ترنج و نرگس از پیرامنش
ماه رویان صبوحی بی نگهبانان زشت
هوش مصنوعی: میوه‌هایی مانند سیب و نارنج و ترنج، و همچنین گل نرگس، در کنار زیبایی‌های چهره معشوق قرار دارند. به نظر می‌رسد این زیبایی‌ها در یک صبح دل‌انگیز و بدون حضور کسانی که به زیبایی نظارت می‌کنند، مشاهده می‌شوند.
چار سوی بزم هم چون جنّت از بس فر و زیب
بر ارم کرده تفاخر همچو کعبه بر کنشت
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف زیبایی و شکوه بزم می‌پردازد، به طوری که فضای آن مانند بهشت پر زرق و برق است و افرادی که در آنجا حضور دارند، به خاطر زیبایی و عظمت خود تفاخر می‌کنند، همان‌طور که کعبه در دور و بر خود جلال و شکوه دارد.
خوی بر رخساره ی اوراق گل هر یک چنان
قطره ی شبنم بود بنشسته بر اطراف کشت
هوش مصنوعی: بر چهره‌ی گل‌ها، خوی و حالت هر کدام مانند قطره‌ی شبنمی است که بر لبه‌های مزرعه نشسته است.
بزمی القصه چو فردوس برین آراسته
بیش از این بر صفحه ی کاغذ نمی یارم نوشت
هوش مصنوعی: در این مجلس خوش، مانند بهشت زیبا و دلنشین است و دیگر نمی‌توانم بیشتر از این بر روی کاغذ بنویسم.
پیش کردم سر که بستانم ز حوری بوسه ای
دست کردم پیش تا در گردنش آرم نهشت
هوش مصنوعی: سرم را به جلو بردم تا از حوری بوسه‌ای بگیرم، دستم را دراز کردم تا آن را دور گردنش بیندازم و او را به خود نزدیک کنم.
در هراسیدم ز خواب و خواب خوش بر چشم من
آتش حسرت سبک بگداخت چون در آب خشت
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از خواب و خواب‌های شیرین، در چشمانم حسرتی مانند آتشی شعله‌ور شده که به راحتی همچون خشت در آب ذوب می‌شود.
حاضر و غایب نزاری خواب و بیداری یکیست
باز می گو با حواری دوش بودم در بهشت
هوش مصنوعی: حالت‌های موجود و غایب، خواه در خواب باشیم یا بیدار، یکی هستند. شب گذشته در بهشت با حواریون صحبت می‌کردم.